سفر به خیر

سفر به خیر
-“به کجا چنین شتابان ؟”
گوَن از نسیم پرسید .
-” دلِ من گرفته زینجا ،
هوس ِ سفر نداری
ز غبار این بیابان ؟”
-” همه آرزویم، اما
چه کنم که بسته پایم … ”
-” به کجا چنین شتابان ؟ ”
-” به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم . ”
-” سفرت به خیر !‌ اما تو و دوستی، خدا را
چو ازین کویر ِ وحشت به سلامتی گذشتی،
به شکوفه ها، به باران ،
برسان سلام ِ ما را .”

محمد رضا شفیعی کدکنی

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *