یک زمانی ما جوان بودیم پریشانی نبود

یک زمانی ما جوان بودیم پریشانی نبود
در میان مردمان حرف پشیمانی نبود

هر طرف بنیاد دانش بود و دانایی و علم
مثل حالا صحبت از زنجیر و نادانی نبود

عاشقان دل پاک و معشوقان به مثل رود پاک
کار و بار عاشقی اینقدر پنهانی نبود

زندگی بر وفق میل و سادگی معیار بود
بر سر هر کوچه تحلیل و سخنرانی نبود

من نمی‌گویم جهان ما پُر از گل بود لیک
مثل حالا فقر و بیکاری و ویرانی نبود

ای مهاجر کم بگو از فتنه های این زمان
در لباس آدمی آن روح حیوانی نبود

طلحه مهاجر

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *