شعلة حزین

شعلة حزین
ای شعله حزین،
ای عشق آتشین،
ای درد واپسین،
ای شعر توست یا که جنون سرشکها
یا شعر من که میدهدم سوز جاویدان
دیګر نجویمش،
شبها نپویمش،
رازی نګویمش،
تا در فراق و ناله و درد و شکنجه ها
آهسته طی کنم ره خاموش رفته ګن
پهلوی کوهسار،
در پای آبشار،
بر روی سبزه زار،
برپا شود قیامت بوس و قیام ها
اما زما ګسسته بود عمرها عنان
شاید که سالها،
لرزان ستاره ها،
مهتاب پاره ها،
در آسمان صاف و بالای ابرها
تابد فراز شهر و نباشد زما نشان
سلیمان لایق
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *