صبح زود

صبح زود

پس از آن روز که فهمیدم عاشق شده است
پشت یک آینه بسیار دلم دق شده است
دم ِ طفلی که لب حوضچه بازی میکرد
باز درفکر همان بازی سابق شده است
صبح زود است و دلم رفته وضوتازه کند
کافرمن چقدر مؤمن صادق شده است
دل دیوانه ازآن روز که زخمش گل کرد
شمع آجین تر از آیینهء مشرق شده است
روبه دشتی که درآن بلبل من! می رانی
مشعل راه تو فانوس شقایق شده است
تا سر از راز چه ساحل به درآریم، عفیف!
عشق دریا وخیالات تو قایق شده است

اسدالله عفیف باختری

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *