نیز در حق ادیب صابر بن اسمعیل ترمذی

علمت ، ای صابر بن اسمعیل
روی عالم همی بیاراید

رفعت قدر تو بپای شرف
تارک آسمان همی ساید

تویی آنکس ، که در بدایع نظم
مثل تو روزگار ننماید

همه دانش ز طبع تو خیزد
همه معنی ز لفظ تو زاید

چرخ ذکر ترا نپوشاند
دهر عز ترا نفرساید

هر که پیش تو یاد نظم آرد
بیقین دان که : باد پیماید

تو ستودی مرا و مثل مرا
زیبد ، از روزگار بستاید

منم آنکس که صیقل نظمم
زنگ از تیغ فضل بزداید

خامهٔ من ، که هست بسته میان
بستهٔ مشکلات بگشاید

علهاییست بس شریف ، کزان
یک زمان فکرتم نیاساید

جز برای ریاضت خاطر
همتم سوی نظم نگراید

می ندانی کمال علم مرا
دیر عهدی ندیدم ، شاید

متهم کرده ای مرا بحسد
از چو من کاملی حسد ناید

تا جمال کمال من بیند
تیز بین دیده ای همی باید

طیبتی کردم ، این معاذ الله !
تا ازین وحشتی نیفزاید

رشیدالدین وطواط

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *