ياد روزی كه دلش مايل آزار نبود

ياد روزی كه دلش مايل آزار نبود
غمزهٔ فتنه گرش بر سر پيكار نبود
شب كه دور نگهش داشت به كف ساغر ناز
كس درآن بزم نديديم كه سرشار نبود
پرتو جلوه، به هربام و دری افتاده ست
ديدهٔ بی‌بصران قابل ديدار نبود
عمر با سختی بسيار سرآمد قاری
وه كه اين مرحله را جادهٔ هموارنبود

ملک‌ الشعراء قاری عبدالله

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *