اى واى كه چگونه صدا ها مى ميرند!

اى واى كه چگونه صدا ها مى ميرند!
از بستنِ گلوی صدا حرف می زنم
از نغمه های گریه جدا حرف می زنم
از قتل دسته دسته پرستوی شهر ما
تا کوچ درد حادثه ها حرف می زنم
آن شب که رنگ سرخ به دستان عید بود
از قطره قطره خون حنا, حرف می زنم
در چشم باغ اشک نشیند برای گل
با لاله های سوخته تا حرف می زنم
زن را به تار موى خودش دار می زنند
از روز سنگسار حیا حرف می زنم
دست اجل گرفته کنون سنگ تازه ای
من با تمام آینه ها حرف می زنم
از بلخ از سکوت نوای غزل به تو
از بستن گلوی صدا حرف می زنم
شگوفه باختری
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *