يك نفر كنار جاده

يك نفر كنار جاده
شبيه تاریخ
عبور آدم ها را به تماشا ايستاده
چشمانش
دست ها را لمس مى كند
و خون هاى ريخته بر خاك را
استشمام مى كند
با بوى خون عادت كرده
آفتاب از پشت كوه ها طلوع مى كند
آنسوتر كنار جاده زمستان است
آسمان كفن مى دوزد
براى جاده اى كه مرده است
دانه هاى انارِ که از دامن پسر بچه ى
گريخته
روى برف ها را خون آلود كرده
گرگ ها
با دندان هاى شهوت آلود
مانند کوه ها
بر زمين راه مى روند
يك نفر
کنار جاده از دور دست ها
دانه ها را
می چیند
و
مى چيند
شگوفه باختری
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *