سپاه عشق تو ملک وجود ویران کرد
بنای هستی عمرم به خاک یکسان کرد
چه گویمت که چه کرده است خواهی ار دانی
بدان که آنچه که ناید به گفتوگو آن کرد
چه کرد عشق تو عاجز ز گفتنم آن کرد
به من که دوره شوم قجر به ایران کرد
خدا چو طره زلفت کند پریشانش
کسی که مملکت و ملتی پریشان کرد
الهی آنکه به تنگ ابد دچار شود
هر آن کسی که خیانت به ملک ساسان کرد
به اردشیر غیور درازدست بگو
که خصم ملک تو را جزو انگلستان کرد
خرابی آنچه بدل کرد والی حسنش
به اصفهان نتوان گفت ظل سلطان کرد
چو جغد بر سر ویرانههای شاه عباس
نشست عارف و لعنت به گور خاقان کرد