آهو وشِ ، مه رخِ، بلبل زبان

آهو وشِ ، مه رخِ، بلبل زبان
باد بهاری که وزیدن گرفت
غنچه بهر شاخ دمیدن گرفت
آهو وشِ ، مه رخِ، بلبل زبان
از نظر ِ من رمیدن گرفت
دست او بگرفتم و زاری کنان
لب به لبش تا که رسیدن گرفت
جام شراب هر دو زدیم پی به پی
او لبِ من را به گزیدن گرفت
سینه ی من مستیء دیگر کند
از لبِ من باده چکیدن گرفت
محمود از این عشق پری روی خود
پیش قدم هاش خمیدن گرفت
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *