از رويت ای نکورو اين آبرو نريزد

از رويت ای نکورو اين آبرو نريزد
از کاکلت اللهی يک تار مو نريزد
لبهای باده نوشان خشکست ای حريفان
از شيشه تا به ساغر می از سبو نريزد
گردد به دورت ای مه هوشدار بی طمع نيست
کس آبروی خود را بی آبرو نريزد
تعمير اين جهان را ديديم بی ثبات است
اين آسمان حراشت ترسم فرو نريزد
اين دلق کهنهء من چرکين شدست ياران
بسيار پوده گشته، در شستشو نريزد
سالک ز پير فيضی نگرفته خشک و خاليست
نا گشته پر ز در آب از سبو نريزد
هستم گدای مظطر، ای عشقری درين شهر
بر دامنم قرانی از هيچ سو نريزد
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *