من از راه خاطره ای بد دارم

من از راه خاطره ای بد دارم
ترا این جاده از من می رباید.
همیشه می روی من گریه دارم
نمی آیی تو شاید روی شاخه
دیگر برفِ هوس آب می شود،آه
دیگر می ترسم از آوای امشب
صدای پای تو می آید از راه
صدای پای تو.بی ربط، ناجور
به مثل شرفه ی پای الست
نه عاشق وار،بلکه چون شراب
کج و راستی ،بله چون باده مستی
مگر برای بوسه کردن
لب لاله ! تو باید مست باشی؟
مگر مست نگاه ما نبودی؟
تو آیا رفته ای از دست باشی؟
میان انتخاب آشفته حالی
لب شیشه؟
و یا لبهای عاشق؟
همی دانم که جز شب های کوچه
تو پژمان همه شب های عاشق
بیا پس راه را آوازه سازیم
که امشب می رسی آنی دگر گون
دگر با آشنایی مهربانی
و گامی استوار می آیی اکنون
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *