اى بار خداى لايزالى

اى بار خداى لايزالى
اى نام تو از زوال خالى
اى بانى چرخ هفت پركار
نام تو كليد جمله اسرار
اى نظم جهان منظم از تو
موجود و جود عالم از تو
اى هست كن اساس دايم
ذات تو به ذات تست قايم
اى زخمه نواز ساز هستى
اى پرده گزين راز هستى
اى راه نماى راه باريك
اى نور فزاى خاك تاريك
اى شاخهء گل مكلل از تو
اى زلف سمن مسلسل از تو
اى روز و شب از تو گرم رفتار
اى چرخهء چرخ از تو پر كار
اى هست نماى زير و بالا
اى پست و بلند از تو پيدا
اى ماه ، بلند خانه از تو
خورشيد بهين نشانه از تو
اى خالق ، خلق در پناهت
بى رنگ زوال دستگاهت
اى ساز كن نواى هستى
بر هر چه كه است چيره دستى
اى ياد تو راحت دل من
اى ذكر تو عادت دل من
اى رزق رسان مرغ و ماهى
با هر كه دهى تو هر چه خواهى
اى رب سرى و هم سريا
اى مغرب و مشرق از تو پيدا
اى بار خداى آسمان ها
اى خالق بى زوال جانها
زان علم و عمل كه سالها پيش
سهمى خوش داشتند شرقيان بيش
زان عقل و درايت و فصاحت
زان علم و شعور و فهم و حكمت
كز شرق تمام گشته اهمال
وز جهد نموده غربش اكمال
اى بار خداى جن و انسان
اى داور و ياور ضعيفان
چيزى كه گرفته ء بده پس
بر مردم شرق، شرقِ بيكس
بنماى به مشرق التفاتى
بخشاى به مردمش ثباتى
ذوق تب و تاب شان عطا كن
وز خواب سمور شان جدا كن
بارى دل ما ز دانش آراى
بخشنده توئى به ما ببخشاى
از ماست گنه ، كرامت از تو
وز ماست دعا اجابت از تو
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *