برگ ريزان

برگ ريزان
باز بر شد ابر تيره باد و باران را پذيره
رعد مى كوبد تبيره مرگ شد در باغ چيره
سير دارد در گلستان
برگ ريزان برگ ريزان
نى طراوت نى بهارى نى گلى نى سبزه زارى
نى صداى آبشارى باغ گوئى شد مزارى
زار نالد مرغ نالان
برگ ريزان برگ ريزان
زرد شد برگ درختان تك تك اندر خاك پويان
باد پائيزى خرامان اين سو و آنسو شتابان
زار مى نالد به ارمان
برگ ريزان برگ ريزان
باد و باران با تسلسل افگند در باغ غلغل
اين پريشد زلف سنبل آن بخوسد گونهء گل
گونه گونه شد نمايان
برگ ريزان برگ ريزان
بوستان چو گور خاموش تار و تيره سرد و مدهوش
يكسو از خاطر فراموش نازنين سرو قبا پوش
ميدرد از هم گريبان
برگ ريزان برگ ريزان
سرو بن قدش خميده سرخ گل رنگش پريده
غنچه دامانش دريده قمريان با اين نشيره
سوگوارند و رثأ خوان
برگ ريزان برگ ريزان
شاخ از گلبن جدا شد سار بى شور و نوا شد
سبزه پامال جفا شد بوستان ماتم سرا شد
يك قلم بالا و پايان
برگ ريزان برگ ريزان
عندليبان زار و ناشاد بلبلان در داد و بيداد
برگ ها را مى برد باد اى خدا فرياد ، فرياد

زنده گى آخر بدينسان
برگ ريزان برگ ريزان

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *