جهان در فكر سرزوريست، باور ميكني يا نه
نه دلسوزي، نه غمخوريست، باور ميكني يا نه
حق ويتو و دعواي مساوات، اين چه نيرنگ است
فريب دهر مقدوريست، باور ميكني يا نه
اگر راحت طلب داري، به پا شو تا قوي گردي
كه جرم بنده كمزوريست، باور ميكني يا نه
جهاني را به استعمار خود زير و زبر كردن
گناه عُجب و مغروريست، باور ميكني يا نه
به خود بيدار و كورِ ديگران، ايوا! كه چشم دهر
گرفتار عجب كوريست، باور ميكني يا نه
بشر در عرصه ى تعمير و تخريبي كه خود دارد
گرفتار دو رنجوريست، باور ميكني يا نه
يكي رنجي كه كشتي سازد و در آبش اندازد
دگر غرقش كه مجبوريست، باور ميكني يا نه
استاد ضيا قاريزاده