‎زندگى در گردن دانا

‎زندگى در گردن دانا
‎زندگى در گردن دانا وبالى بيش نيست
‎زيستن تا نيست گرديدن خيالى بيش نيست
‎آن كه بر وى تهمت بار امانت بسته اند
‎آشيان گم كرده صيد بى مجالى بيش نيست
‎گرد بادست اين قصورى را كه ميسازد شمال
‎دل به برج و باره بستن انفعالى بيش نيست
‎رند با آب حرام خويش مى سازد وضو
‎صرفه اى زاهد اگر نان حلالى بيش نيست
‎چند روزى دست و پا كردن ضيا در بحر عمر
‎عاقبت از پاشدن اين هم سوالى بيش نيست
استاد ضيا قاريزاده
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *