‎گل زرد

‎گل زرد
‎هان اى گل زرد زعفرانى
‎تا چند فسرده در جوانى!؟
‎اى نسخه ى رنج را نمونه
‎اى آيت درد را نشانى!
‎در فصل بهار زار و دلگير
‎در عهد شباب گشته اى پير
‎افسرده و زار مى نمايى
‎بيمار و نزار مى نمايى
‎ چون چشم و چراغ بيوه زن ها
‎پر تيره و تار مى نمايى
‎بى نور، چو چشم مرده بى نور
‎رنجور، چو روح خسته رنجور
‎اى رگ پريده از چه رويى؟
‎اى گرد جهيده از چه كويى؟
‎اى اشك چكيده از چه چشمى؟
‎اى آب فسرده از چه جويى؟
‎هان! اى دل دهر از تو پردرد
‎رخسار باغ از تو پرگرد
‎آنجا كه بهار ميزند جوش
‎از چيست تو را خزان هم آغوش؟
‎آنجا كه نشاط عام سازند
‎تنها تو چرا شوى فراموش؟
‎آنجا كه لاله رخ فروزد
‎فانوس تو از چه خيره سوزد؟
‎زرد است ز بسكه رنگ و رويت
‎كس وا نكند نظر به سويت
‎فرياد كه دختران گل چهر
‎يك روز نمى كنند بويت
‎چون نامه ى عاشقان ناكام
‎ناخوانده تو را بپيچد ايام
‎خوانند چراغ رهزنانت
‎يا شمع مزار مردگانت
‎يا چهر پريده رنگ مفلس
‎يا آه يتيم ناتوانت
‎عاشق نشده به غم اسيرى
‎ناباخته دل محن پذيرى
‎نى بوى خوش و نه رنگ دلخواه
‎نه جسم رسا، نه جان آگاه
‎نى برده دلى ز مرغ شبگير
‎نى جلوه زده به پرتو ماه
‎نى سايه، نه بر، نه بار دارى
‎در باغ جهان چه كار دارى
‎استاد احمد ضيا قاريزاده
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *