نفس بدون تو باد هواست گفتم که ـ
هزار و یک گپ ناگفتهی دگر دارم
ولی رفیق موافق کجاست گفتم که ـ
برو خراب مکن معبد سکوتم را
که این سکوت، پر از ماجراست گفتم که ـ
به احتمال که شٲن نزول آیهی عشق
حکایت من و عشق شماست گفتم که ـ
میان دستفروشان شهر گم شده است
پیادهیی که خودش پادشاست گفتم که ـ
به سنگری که فروریخت یکنفر باقیست
مبارزی که چریک خداست گفتم که ـ
یحیا جواهری