رفتم، نیافتم دل بی‌غم به پایتخت

رفتم، نیافتم دل بی‌غم به پایتخت
یک بزم شادیانه ندیدم به پایتخت
دیدم نبود «کاکه» و سردار کابلی
در ازدحام این‌همه آدم به پایتخت
این آرزو به سینه‌ی ما داغ شد که نیست
اسباب عیش و خنده فراهم به پایتخت
این‌جا مسافران همه دنبال مقصد اند
دل بسته‌ام به مهر تو من‌هم به پایتخت
باران ببار، ماه بتاب، آسمان بخند!
هرگز مباد چشمِ پر از نم به پایتخت
یحیا جواهری
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *