ایا شاهی که بر الواح گردون

ایا شاهی که بر الواح گردون فلک نقش ثنایت می‌نگارد دعاگو یک سخن دارد اجازت اگر باشد در آید عرضه دارد

ادامه مطلب

ای صاحبی که از شرف مدح ذات تو

ای صاحبی که از شرف مدح ذات تو هر دم چو آفتاب ز موج سماروم چون جمله اهل فضل ز جود توشا کردند پس من…

ادامه مطلب

ای جهانبشخ جوانبختی که اهل فضا را

ای جهانبشخ جوانبختی که اهل فضا را جز جنابت در جهان امروز استظهار نیست نو عروس تازه روی فتح را در روز عرض جز به…

ادامه مطلب

همنشین بدان مباش که نیک

همنشین بدان مباش که نیک از بدان جز بدی نیاموزد خار آتش فروز سوختنی که ز گل جاه و شوکت اندوزد عاقبت بر کند دل…

ادامه مطلب

گر خسیسی زیر بالا کرد و بالایت نشست

گر خسیسی زیر بالا کرد و بالایت نشست منع نتوان کرد سلمان نیست اینجا جای خشم در فضیلت چشم با ابرو ندارد نسبتی می‌نشیند ابروان…

ادامه مطلب

صاحب قران دور فلک خواجه تاج الدین

صاحب قران دور فلک خواجه تاج الدین ای خواجه‌ای که دین و سعادت قرین توست تو خاتم اکابری و دست حکم تو آن خاتمی که…

ادامه مطلب

ستاره کوکبه شاها که بنده از دل و جان

ستاره کوکبه شاها که بنده از دل و جان همه دعای تو گوید همه ثنای تو خداوند حکایتی دو سه دارد اگر چنانچه مجال بود…

ادامه مطلب

در ره بغداد کز هر جانبی

در ره بغداد کز هر جانبی ناله افتاده باری آمدی داشتم اسبی که از رفتار او بر دلم هر دم غباری آمدی اندکی زر نیز…

ادامه مطلب

خسرو اخاک درگه تو مرا

خسرو اخاک درگه تو مرا از غبار ذر ور نیکوتر لیک در حالتی چنین که منم غیبتم از حضور نیکوتر حال چشمم بدست دور از…

ادامه مطلب

پادشاها ز عمر خویش مرا

پادشاها ز عمر خویش مرا بی حضور شما چه فایده است از دعا گو به غیبت و حضور شاه را جز دعا چه فایده است…

ادامه مطلب

ایا سحاب نوالی که از صریر قلم

ایا سحاب نوالی که از صریر قلم به گوش صامعه جز مدحت شما نرسید به بوی خلق خوشت بح کاروان نسیم سحرگه از طرف تبت…

ادامه مطلب

ای شهنشاهی که این چرخ مقوس روز رزم

ای شهنشاهی که این چرخ مقوس روز رزم طایران فتح را از پر تیرت بال کرد طینت پاک تو را از جوهر عقل آفرید آن…

ادامه مطلب

ای جهانگیری که وقت رفتن و باز آمدن

ای جهانگیری که وقت رفتن و باز آمدن موکب نصرت عنایت در عنان پیوسته است کرده سهم عدل تو صد پی کمان را گوشه گیر…

ادامه مطلب

نوکران میر حاج اختچی

نوکران میر حاج اختچی زین و پالان را به تنگ آورده‌اند این دو بد قول مخالف وعده را راستی نیکو به جنگ آورده‌اند

ادامه مطلب

گر چو گل خواهی که باشی سرخ روی

گر چو گل خواهی که باشی سرخ روی از زرت دامن فرو باید فشاند در زد آتش به برگ و ساز خویش پیش خلقش لاجرم…

ادامه مطلب

صاحب عادل کمال الدین حسن

صاحب عادل کمال الدین حسن ای تو را مه چاکر و کیوان غلام همچو گردون گوهر خاص تو پاک همچو باران فیض انعام تو عام…

ادامه مطلب

سپهرا من از شادیت غارغم

سپهرا من از شادیت غارغم مرا چون توانی که غمگین کنی ندارم ز تو هیچ امید و بیم اگر مهر وزری و گر کین کنی…

ادامه مطلب

دارای شرق و غرب که جود و وقار تو

دارای شرق و غرب که جود و وقار تو دریا و کوه را همگی برد آب و سنگ می‌راند با لطافت طبعت حدیث آب صد…

ادامه مطلب

حبذا صدر صفحه‌ای که به است

حبذا صدر صفحه‌ای که به است به همه بابی از بهشت برین میزند نور شمسه‌اش چون صبح خنده بر ما و زهره و پروین وصف…

ادامه مطلب

پادشاها بندگان درگه احسان تو

پادشاها بندگان درگه احسان تو هر یک از هر جنس چندین چارپا بسته‌اند چند نوبت خواستم اسبی به اسبی با رهی این چنین میر اخران…

ادامه مطلب

ایا سحاب نوالی که ابر دریا دل

ایا سحاب نوالی که ابر دریا دل به های های ز دست تو بارها بگریست به هر کجا که کنی روی فتح پیشرو است که…

ادامه مطلب

ای شهنشاهی که از بهر صلاح مملکت

ای شهنشاهی که از بهر صلاح مملکت آهنیت خود تاج سر شد و مرکب سریر در جهانداری نظیرت دیده گردون ندید در جهانداری همه چیزت…

ادامه مطلب

ای امیری که شهسوار فلک

ای امیری که شهسوار فلک با تو پیوسته هم عنان باشد با سوار فلک اگر گویی که مرو بعد ازین بران باشد هر کجا فتح…

ادامه مطلب

هر چه تا غایت به نام او مقرر بوده است

هر چه تا غایت به نام او مقرر بوده است همچنان باشدبه نام او مقرر همچنین

ادامه مطلب

گر سر ترک کلاه فقر داری ای فقیر

گر سر ترک کلاه فقر داری ای فقیر چار ترکت باید اول تا رود کارت ز پیش ترک اول ترک مال و ترک ثانی ترک…

ادامه مطلب

صاحب قران مملکت ای آصفی که هست

صاحب قران مملکت ای آصفی که هست صدر تو قبله عرب و کعبه عجم بر رای روشنت همگی کار ملک راست آن روز شد که…

ادامه مطلب

سپهر فضل و هنر شمس دین که شمس و قمر

سپهر فضل و هنر شمس دین که شمس و قمر جز از غبار درت توتیا نخواهد کرد صفای نیت و صدق تو صبح اگر بیند…

ادامه مطلب

دادند اشتری دو سه نواب شه مرا

دادند اشتری دو سه نواب شه مرا شادان شدم از آنکه مرا چارپا بسی است عقلم به طنز می‌گفت انظر الی الابل کاندر ابل عجایب…

ادامه مطلب

چون به قشلاق قرا باغ آمدیم

چون به قشلاق قرا باغ آمدیم گفتم از افلاس وا خواهیم رست جرها زین مملکت خواهیم کرد طرفه‌ها ز اطراف بر خواهیم بست ناخن اندر…

ادامه مطلب

پادشاها صبوح دولت تو

پادشاها صبوح دولت تو متصل با صباح محشر باد بنده امروز پنج روز گذشت که برین برهمی زنم فریاد نه کسی می‌رسد به فریادم نه…

ادامه مطلب

ای یاد حضرتت چو قدح مایه نشاط

ای یاد حضرتت چو قدح مایه نشاط طبع جهان به خرمی دولت تو شاد آن لفظ وعده‌ای که پی آن محقرست حاشا که از ضمیر…

ادامه مطلب

ای شهنشاهی جوانبختی که در معراج جاه

ای شهنشاهی جوانبختی که در معراج جاه شهسوار همتت تا قرب اوادنی براند بر براق همتت تا دید گردون بر عروج بر زبان صد بار…

ادامه مطلب

اول آن است که چون نیت عزلت دارد

اول آن است که چون نیت عزلت دارد بنده زین دایره جمع جدا خواهد بود گوشه خانه‌ای امروز وطن خواهد ساخت کش خداوند جهان خانه…

ادامه مطلب

هدهد نامه رسان تاج کرامت بر سر

هدهد نامه رسان تاج کرامت بر سر نامه‌ای دوش به سلمان ز سلیمان آورد سحری پیک نسیم آمد و از خاک درش مردم چشم مرا…

ادامه مطلب

کریما گوش کن گفتار نغزم

کریما گوش کن گفتار نغزم که چون من نغز گفتاری نباشد سوالی می‌کنم فرما جوابی کزین پیسی وزان عاری نباشد فقیری که در بغداد سی…

ادامه مطلب

شها که بود که از فیض بخشش تو بدو

شها که بود که از فیض بخشش تو بدو گهر به رطل نیامد درم به من نرسید به حضرت تو رهی کرده خانه‌ای در خواه…

ادامه مطلب

زهی آصف کز صفاتی کز کفایت

زهی آصف کز صفاتی کز کفایت تو را ملک سلیمان در نگین است چو کلکت دانه مشکین فشاند هزارش چون عطارد خوشه چین است قضا…

ادامه مطلب

خورده بودم غصه بسیار و طبعم بسته بود

خورده بودم غصه بسیار و طبعم بسته بود داد حبی مسلهم فرزند مردود حبش تا به هر مجلس که بنشینم روانی می‌رویم بر سر و…

ادامه مطلب

چون سر چاه بلا باز شود بر یعقوب

چون سر چاه بلا باز شود بر یعقوب حال پیراهن یوسف همه پوشیده شود باش تا دولت ایام وصال آید باز بوی پیراهنش از مصر…

ادامه مطلب

پادشاها عالم از انصاف تو معمور شد

پادشاها عالم از انصاف تو معمور شد همچنین معموره‌اش را تا ابد معمور دار شرق و غرب ملک را بر التفات توست چشم گه نظر…

ادامه مطلب

ایا ستاره سپاهی که آب شمشیرت

ایا ستاره سپاهی که آب شمشیرت غبار فتنه و ظلم از هوای ملک بنشاند فلک به نام تو تا خطبه داد در عالم زمانه جز…

ادامه مطلب

ای سرفراز شهی کز بن دندان چو خلال

ای سرفراز شهی کز بن دندان چو خلال به غلامی درت قیصر و خاقان بر خاست به هوای چمن خلق تو جان داد به باد…

ادامه مطلب

آنانکه مقربان شاهند

آنانکه مقربان شاهند وینان که ملازمان میرند ده روز دگر اگر ازین شهر هر یک سر خویشتن نگیرند اینها ز برهنگی بسوزند و آنها ز…

ادامه مطلب

نظام واسطه عقد گوهر آدم

نظام واسطه عقد گوهر آدم که سلک ملک ز رایش گرفته است نظام زهی به دیده ادراک دوربین دیده هم از دریچه آغاز چهره انجام…

ادامه مطلب

کنار حرص الا پر کجا توانی کرد

کنار حرص الا پر کجا توانی کرد تو از طمع که سه حرف میان تهی افتاد عزیز من در درویشی و قناعت زن که خواری…

ادامه مطلب

صاحب سلطان نشان دستور اعظم شمس الدین

صاحب سلطان نشان دستور اعظم شمس الدین ای جلال رفعتت را اوج گردون پایگاه چون ز سدر آستان حضرت تو برگذشت شاید ار سجده برندش…

ادامه مطلب

زاهد بگ آفتاب سلاطین شرق و غرب

زاهد بگ آفتاب سلاطین شرق و غرب دارای تاج بخش و خدیو جهان ستان ای در جبین صبح نمایت چو آفتاب انوار سروری ز صباح…

ادامه مطلب

خواجه از قول باز می‌گردد

خواجه از قول باز می‌گردد خواجه را شرط و قول و پیمان نیست دلپذیر است قول او لیکن لیکنش بازگشت چندان نیست

ادامه مطلب

چو بر طلول دیار حبیب بگذشتم

چو بر طلول دیار حبیب بگذشتم که کرده بود خرابش جهان ز بی باکی مجاوران دیار خراب را دیدم در آن خرابه خراب و شکسته…

ادامه مطلب

پادشاها خواست کردن جانم استقبال تو

پادشاها خواست کردن جانم استقبال تو لیکن از بیماری جان بود پایم سخت سست جز دل و جان نیستم چیزی سزای حضرتت حال جان من…

ادامه مطلب