لب های تو آلوده ی خون شد جانا

لب های تو آلوده ی خون شد جانا آلوده ی رنگِ دلِ عاشق بخدا خون شد عاشق به ناوکِ خنده ی تو جانا بخدا خنده…

ادامه مطلب

یارب تو به موسا یک عصایی بفرست

یارب تو به موسا یک عصایی بفرست از درگه ی خود نور و صفایی بفرست در مُلک ستم دیده و ویرانه ی ما یک مرد…

ادامه مطلب

زین گذرگاه عارفی کوچید و رفت

زین گذرگاه عارفی کوچید و رفت آن پرستو اندکی نالید و رفت ساز هستی پند و عبرت مینواخت چون صدا در گوش ما پیچید و…

ادامه مطلب

رند و پاکباز

رند و پاکباز وجودی عارفی دریا دل و والا مَقام ز وحدت باده ها نوشید بیش از یک دو جام شهنشاه بلنداخترکه دُر پرورده است…

ادامه مطلب