ای رسیده مواهب تو به من

ای رسیده مواهب تو به من همچو بوی شفا به بیماران گرچه در خورد همت تو نبود رد نکردم چو خویشتن داران پایه ابر برترست…

ادامه مطلب

ایا شهی که فلک را مهار در بینی

ایا شهی که فلک را مهار در بینی کشد وفاق تو همچون شتر نشیب و فراز خرد به رقص در آید ز شوق خدمت تو…

ادامه مطلب

پناه و قدوه شاهان عصر نصرت دین

پناه و قدوه شاهان عصر نصرت دین تویی که خاک درت کیمیای فرهنگ است به گرد موکب قدرت نمی رسد گردون که در میانه مسافت…

ادامه مطلب

خدایگان همه خسروان روی زمین

خدایگان همه خسروان روی زمین تویی که طبع لطیفت سراچه قدم است در اهتمام تو آسوده اند جمله جهان از ان جناب رفیع تو قبله…

ادامه مطلب

خدیو عرصه ملک و پناه دولت و دین

خدیو عرصه ملک و پناه دولت و دین که عقل محض سلیمان ثانیت خواند تویی که پنجه زور آزمای کین توزت به قهر جرم زمین…

ادامه مطلب

عماد دولت ودین صدر و پیشوای جهان

عماد دولت ودین صدر و پیشوای جهان تویی که بزم تو را ماه نو پیاله شود ز ابر دیده چو باران اشک بدخواهت به لب…

ادامه مطلب

ای دیده روزگار ز دیوان جود تو

ای دیده روزگار ز دیوان جود تو هر روزه وجه راتب روزی وحش و طیر نا رفته بر زبان تو قولی برون ز حق ناآمده…

ادامه مطلب

ایا شهی که گشاده ست چرخ پیروزه

ایا شهی که گشاده ست چرخ پیروزه در آستان تو درهای فتح و پیروزی دلی که آتش قهرت بسوخت تا به ابد نیایدش پس از…

ادامه مطلب

پناه و مقصد اهل هنر صفیّ الدّین

پناه و مقصد اهل هنر صفیّ الدّین تویی که همَّت تو سر بر آسمان سوده ست هر آن صفت که ز جیب فنا برآرد سر…

ادامه مطلب

خدایگان صدور زمانه صدرالدّین

خدایگان صدور زمانه صدرالدّین تویی که طلعت تو نوردیده خردست از آن به رقص درآید فلک در گوشش صریر کلک تو همچون نوای باربدست به…

ادامه مطلب

سر اکابر آفاق شمس دولت و دین

سر اکابر آفاق شمس دولت و دین تویی که قدرت تو کوه را کمر گیرد سپاه حادثه را خوف تو به زخم سنان چو بخت…

ادامه مطلب

فرمانده اکابر دنیا بهاءدین

فرمانده اکابر دنیا بهاءدین دوران جاه و عمر تو را انقراض نیست تا آفتاب دولت تو ارتفاع یافت کار مخالفان تو جز انخفاض نیست از…

ادامه مطلب

ای خسروی که از رخ دوشیزگان غیب

ای خسروی که از رخ دوشیزگان غیب هر لحظه دست فکرت تو در کشد نقاب در عرض گاه زینت بزم تو فی المثل طاووس وقت…

ادامه مطلب

ای گشته جهان جان ز مدحت

ای گشته جهان جان ز مدحت همچون لب دلبران پر از قند چون ابر و گل ست ظلم و انصاف در عهد تو این گری…

ادامه مطلب

پناه ملت و راعی خلق نصرة دین

پناه ملت و راعی خلق نصرة دین تویی که چرخ به نام تو نامدار شود بنای شرع به سعی تو مرتفع گردد اساس عدل به…

ادامه مطلب

خدایگان جهان شهریار روی زمین

خدایگان جهان شهریار روی زمین تویی که قدر تو بر چرخ پایگه دارد شده ست چشم ممالک به طلعتت روشن از آنک طلعت تو نور…

ادامه مطلب

سر دفتر اکابر دنیا بهاء دین

سر دفتر اکابر دنیا بهاء دین از دولت تو تا به ابد انقلاب دور عالم بر آفتاب بقای تو روشن است بادا غبار حادثه زان…

ادامه مطلب

عمادالدین تو آن تقدیر حکمی

عمادالدین تو آن تقدیر حکمی که با قدرت فلک را نیست مقدار کشیده خط تو در دفع فتنه به گرد خطه اسلام دیوار فکنده هیبتت…

ادامه مطلب

ای ز آثار گرد موکب تو

ای ز آثار گرد موکب تو غصه ها خورده مشک تاتاری رام کردی سپهر سرکش را تا چنان شد که از نگونسازی می بلنگد ز…

ادامه مطلب

ایا نموده به صد علم در جهان معجز

ایا نموده به صد علم در جهان معجز تویی که دهر نظیر تو نیز ننماید محیط جاه تو تا غایتی ست در وسعت که بر…

ادامه مطلب

پناه ملت اسلام و قطب آل رسول

پناه ملت اسلام و قطب آل رسول تویی که قدر تو بر آسمان زبون گردد چو از کمان نظر تیر نطق بگشایی دل فحول جهان…

ادامه مطلب

خدایگانا با دست گوهر افشانت

خدایگانا با دست گوهر افشانت همیشه کار زمین وزمان گهر چینی ست اگر به رفعت قدرت فلک به صد درجه فراز خویش نبیند ز خویشتن…

ادامه مطلب

سر اکابر دولت صفی دولت و دین

سر اکابر دولت صفی دولت و دین تویی که نیست تو را در جهان عدیل و نظیر به هر مهم که ضمیر تو خلوتی سازد…

ادامه مطلب

مرا جان و دل نزد آن سرکش است

مرا جان و دل نزد آن سرکش است که جان بوسه بر خنجرش می دهد ز سر گشتگی دان تو این دردسر که گردون بداخترش…

ادامه مطلب

ای سینه روزگار پر جوش

ای سینه روزگار پر جوش از آتش تیغ آبدارت هرچ از لب آرزو برآید ایام نهاده در کنارت در مدت عمر نارسیده خورشید دو اسبه…

ادامه مطلب

بر جهان دیدم که از مشرق برآوردند سر

بر جهان دیدم که از مشرق برآوردند سر جمله در تسبیح و در تهلیل حیّ لایموت چون حمل،چون ثور،چون جوزا و سرطان و اسد سنبله،میزان…

ادامه مطلب

جمال دین سر احرار روزگار حسن

جمال دین سر احرار روزگار حسن ایا به جنب بزرگیت صحن عالم خرد تویی که منشی فرمان تو به دست نفاذ حروف حادثه از روی…

ادامه مطلب

خدایگانا آنی که طاق ایوانت

خدایگانا آنی که طاق ایوانت ز راه قدر و محل باستاره باشد جفت نماند خصم تو را هیچ مهره در گردون که دست قهر تو…

ادامه مطلب

سر ملوک جهان شهریار روی زمین

سر ملوک جهان شهریار روی زمین تویی که از تو بنازد کلاه و تخت مهی همیشه کار تو این است و کار توست خود این…

ادامه مطلب

مربی فضلای زمانه شمس الدین

مربی فضلای زمانه شمس الدین تویی که قفل امل را سخای توست کلید از آن سپس که میان من و تو عهد دراز زمانه حبل…

ادامه مطلب

ای شبت پر قدرتر از روز عید

ای شبت پر قدرتر از روز عید روز عیدت فرخ و فرخنده باد وی زمین درگهت چون آسمان آسمانت زیر پی افکنده باد سرورا شاها…

ادامه مطلب

بزرگ جهان! گر توانستمی

بزرگ جهان! گر توانستمی به جان خاک صدر تو بخریدمی بپرسیدمت در چنین عارضه وگر روی بودی نپرسیدمی تو دانی که گر وصل ممکن بدی…

ادامه مطلب

جلال ملت و دین،تو گمان مبر که دگر

جلال ملت و دین،تو گمان مبر که دگر به کبریای جلال تو هیچ کس باشد به هر چه حکم تو سابق شود چو در نگری…

ادامه مطلب

خدایگانا بر بنده بندگیت چنانک

خدایگانا بر بنده بندگیت چنانک نماز و روزه بود بر جهانیان فرض است و لیک عرض کنم حال خود که نزد صدور گشایش غم ارباب…

ادامه مطلب

شاها به قدر همت و رای رفیع خویش

شاها به قدر همت و رای رفیع خویش از سقف چرخ و ساحت عرش آستانه ساز وین عندلیب را ز پی مدح گستری بر شاخسار…

ادامه مطلب

میمون و مبارک است شاها

میمون و مبارک است شاها عزمت که جهان ازوست پر جوش ای چتر تو را گرفته هر دم از بهر شرف هوا در آغوش در…

ادامه مطلب

ای طلعت تو دیده جان را به جای نور

ای طلعت تو دیده جان را به جای نور وی در صمیم دلها مهر تو جای گیر دیدار تو چو غره اقبال جان فزای گفتار…

ادامه مطلب

بدر دین حاکم آفاق مبارک تویی انک

بدر دین حاکم آفاق مبارک تویی انک گلبن ملک ز تو تازه و تر بشکفته ست آستین کرمت بی غرض دنیاوی صد ره از روی…

ادامه مطلب

حامی ملک سعد دولت و دین

حامی ملک سعد دولت و دین چرخ در سایه حمایت توست صحف آمال و نسخه ارزاق تا ابد در کف کفایت توست کرم شاه کار…

ادامه مطلب

خدایگانا جایی رسیدی از رفعت

خدایگانا جایی رسیدی از رفعت که چرخ پایه قدر تو در نمی یابد ز آفتاب عجب مانده ام که می تابد مگر ز نور ضمیرت…

ادامه مطلب

سر ملوک جهان فخر دین تو آن شاهی

سر ملوک جهان فخر دین تو آن شاهی که ماه و مهر ز رای تو می برند شعاع تویی که همت تو سر بدان فرو…

ادامه مطلب

ندانستم که هرگز تا بدین جای

ندانستم که هرگز تا بدین جای به هر کاری مطوق مردکی تو غلط بودم به کار تو درون در خبر داری که احمق مردکی تو

ادامه مطلب

ای ترا گشته کرم ذاتی و احسان لازم

ای ترا گشته کرم ذاتی و احسان لازم بی مقولات تو منطق ندهد داد کلام جنس آن فصل که می رفت به هر نوع که…

ادامه مطلب

ای صاحبی که هر که در آفاق سرکش ست

ای صاحبی که هر که در آفاق سرکش ست از طوق منت تو بفرسود گردنش آنجا که رای تو به سر مشکلی فتد حاجت نیفتد…

ادامه مطلب

بزرگوارا دانم که بر خلاف قدر

بزرگوارا دانم که بر خلاف قدر حقیقت است که جز کردگار قادر نیست به حکم آنک بد و نیک هر چ پیش آید مقدّرست به…

ادامه مطلب

تاج بخش جهان سکندر وقت

تاج بخش جهان سکندر وقت ای سزاوار افسر و دیهیم از گلستان افسرت هر دم به مشام فلک رسیده نسیم تیرت اندر دل پر آتش…

ادامه مطلب

خدایگانا شاگرد رای توست قضا

خدایگانا شاگرد رای توست قضا ادب نباشد اگر بگذرد ز حکم ادیب ز چوب منبر خشک از نشاط گل بدمد نسیم نام تو چون بگذرد…

ادامه مطلب

شطرنج مروت و کرم بردی

شطرنج مروت و کرم بردی از جمله خسروان به بِه بازی هم دست تو به بود اگر حالی اسبی ز برای من بیندازی

ادامه مطلب

اِعرِفِ الفرقَ بَینَ دالٍ و ذالٍ

اِعرِفِ الفرقَ بَینَ دالٍ و ذالٍ وَ هیَ اصلٌ بِالفارسیَةِ مُعظَم کُلُّ ما قبلَهُ سُکُونٌ بِلاواً یٍ فَدالٌ وَ ما بِسواهُ بمُعجَم

ادامه مطلب

ای حکم تو چون قضاءمبرم

ای حکم تو چون قضاءمبرم آسوده ز اعتراض و تبدیل از طارم سقف همت تو آویخته نه فلک چو قندیل تا حشر بکرده آل عباس…

ادامه مطلب