قصاید ظهیر فاریابی
یک امشبم که خم ابروی تو محراب است
یک امشبم که خم ابروی تو محراب است چرا به گرد من از آب دیده غرقاب است مرا که با تو نشینم گریستن بر چیست…
گیتی ز فرّ دولت فرمانده جهان
گیتی ز فرّ دولت فرمانده جهان ماند به عرصه حرم و روضه جنان بر هر طرف که چشم نهی جلوه ظفر و ز هر جهت…
سر برافراخت بر سپهر برین
سر برافراخت بر سپهر برین مهد میمون پادشاه زمین زبده مکرمت زبیده وقت مریم روزگار و عصمت دین آنک در خانقاه عصمت او درس تشریف…
دل همی خواهد از آن پسته که شکّر گیرد
دل همی خواهد از آن پسته که شکّر گیرد جان طمع دارد از آن لعل که گوهر گیرد پسته تنگ تو از بهر علاج دل…
ایزد چو کارگاه فلک را نگار کرد
ایزد چو کارگاه فلک را نگار کرد از کاینات ذات تو را اختیار کرد نی نی هنوز کاف کن از نون خبر نداشت کایزد رسوم…
هوالعید یسقی بکاس المدام
هوالعید یسقی بکاس المدام هنیئالمن فاق کل الانام شهنشاه اعظم قزل ارسلان که از عدل او یافت گیتی نظام جهان داوری کاب شمشیر او بشوید…
گهی که بار دهد شاه بر سریر سرور
گهی که بار دهد شاه بر سریر سرور که باد تا به قیامت به عهد او معمور سپهر مجمره گردان بود به پایه تخت شمال…
سپیده دم که شدم محرم سرای سرور
سپیده دم که شدم محرم سرای سرور شنیدم آیت « تو بو الی الله » از لب حور به گوش جان من آمد ندای حضرت…
در این هوس که من افتاده ام به نادانی
در این هوس که من افتاده ام به نادانی مرا به جان خطر است از غم تو تا دانی مزاج دل به تأمل بدیدم اینک…
به حلقه ای که سر زلف یار بگشاید
به حلقه ای که سر زلف یار بگشاید زمانه را و مرا هر دو کار بگشاید ز دست رفتم و دستم نرفت در زلفش کزان…
هزار توبه شکسته ست زلف پر شکنش
هزار توبه شکسته ست زلف پر شکنش کجا به چشم در آید شکست حال منش؟ دل شکسته اگر زلف او بیا غالی کم از هزار…
گفتار تلخ از آن لب شیرین نه در خورست
گفتار تلخ از آن لب شیرین نه در خورست خوش کن عبارتت که خطت هرچه خوشتر است بگشای لب به پرسش من گرچه گفته ام…
سپیده دم که زند ابر خیمه در گلزار
سپیده دم که زند ابر خیمه در گلزار گل از سراچه خلوت رود به صُفه بار ز اعتدال هوا حکم جانور گیرد اگر به نوک…
خسروا ،وقت می گل فام است
خسروا ،وقت می گل فام است رونق عیش درین ایام است باغ پر مطرب خوش الحان است دشت،پرشاهد سیم اندام است در جهان نکهت انفاس…
ای نوشته دولتت منشور ملک جاودان
ای نوشته دولتت منشور ملک جاودان هچو عم سلطانی و همچون پدر سلطان نشان موسم نوروز و ملک خرم و شاه جوان فرصتی باشد جهان…
هر گز صبا ز زلف تو یک تار نشکند
هر گز صبا ز زلف تو یک تار نشکند تا قدر چین و قیمت تاتار نشکند جز در مثال بردن خطی ز عارضت نقاش عشق…
گل ز خرگاه چمن روی به صحرا دارد
گل ز خرگاه چمن روی به صحرا دارد سر می خوردن آن خرگه مینا دارد سبزه چون تازگی افزود به سر سبزی سال گلبن فتح…
زهی نظیر تو چشم زمانه نادیده
زهی نظیر تو چشم زمانه نادیده سیاستت به سزا گوش چرخ مالیده خرد که بر دوجهان نافذست فرمانش در آستان تو جز بندگی نورزیده ستارگان…
دادیم دل به دست تو در پای مفکنش
دادیم دل به دست تو در پای مفکنش غافل مشو ز ناله و زاری و شیونش چون دست در غمت زد و پا استوار کرد…
ای مهر و مه نتیجه رای منیر تو
ای مهر و مه نتیجه رای منیر تو حل کرده عقدهای فلک را ضمیر تو فخر ملوک نصرت دین بیشکین تویی کایزد برای نصرت دین…
هر کجا تازه بخندید گل رخساری
هر کجا تازه بخندید گل رخساری بر رخم بشکفد از خون جگر گلزاری عشق بازی به جهان کار چو من بی کاریست که جزین کار…
کراست زهره که با این دل ز صبر نفور
کراست زهره که با این دل ز صبر نفور در افکند سخنی از وداع نیشابور اگر چه می شنود ناله غراب و لیک چگونه فهم…
زهی مسخّر حُکمت ز ماه تا ماهی
زهی مسخّر حُکمت ز ماه تا ماهی شه ستاره سپاه و سپهر درگاهی چوبندگان ،مه و خورشید بر درت شب و روز نشسته اند به…
حلقه زلف یار ، دام بلاست
حلقه زلف یار ، دام بلاست دل درو بسته ایم عین خطاست کار دل بهتر است کو شب و روز در تماشا گه نسیم صباست…
تا غمزه تو تیر جفا بر کمان نهاد
تا غمزه تو تیر جفا بر کمان نهاد خوی تو رسم خیره کشی در جهان نهاد بس جان نازنین که بلا را نشانه شد زان…
نوبت ملکت شها بر هفت گردون می زنند
نوبت ملکت شها بر هفت گردون می زنند ملک عالم را به تو فال فریدون می زنند در ازل دایم زدند و تا ابد خواهند…
شهی که ملک تفاخر کند به گوهر او
شهی که ملک تفاخر کند به گوهر او برید عالم غیب است رای انور او خدایگان ملوک زمانه نصرت دین که بوسه جای سپهرست دست…
زهی گشوده ز طبع تو چشمه سار سخن
زهی گشوده ز طبع تو چشمه سار سخن شکفته در چمن خاطرت بهار سخن به گوش و گردن حوران فکر بر بسته به رسم زیورشان…
در ابتدای کون جهان آفریدگار
در ابتدای کون جهان آفریدگار بر نام خسرو از پی این عقد نامدار بر اصل چهار طاق عناصر به پای کرد نُه پوشش فلک همه…
ای ماه سروقامت و ای سرو ماه روی
ای ماه سروقامت و ای سرو ماه روی وصل تو تا نموده مرا چند گاه روی شکلم چو نال شد ز هوای تو و توراست…