قصاید – امیر معزی نیشابوری
عشق آن سنگین دل سیمینبر زرینکمر
عشق آن سنگین دل سیمینبر زرینکمر سنگ من برد و سرشکم سیمکرد و روی زر من شدم در عاشقی زرین رخ و سیمین سرشک او…
فرخنده باد و خرم نوروز شاه عالم
فرخنده باد و خرم نوروز شاه عالم سلطان تاجداران تاج تبار آدم عالی جلال دولت باقی جمال ملت دارندهٔ زمانه شاهنشه معظم از تخت و…
گرفت صدر وزارت جمال و حشمت و جاه
گرفت صدر وزارت جمال و حشمت و جاه به دین و دانش و داد وزیر شاهنشاه نظام دولت و صدر جهان موید ملک عماد دین…
مرا درست شد از آفریدگار جهان
مرا درست شد از آفریدگار جهان که از جمال و کمال آفرید ترکستان همه جمال ز تُرکان همی دهند خبر همه کمال ز تُرکان همی…
نگار من خط مشکین کشید بر نسرین
نگار من خط مشکین کشید بر نسرین خطاکشید به نسرین بر آن خط مشکین زبهر آنکه چو مشکین خطش پدید آید اسیر آن خط مشکین…
هزار شکر کنم دولت مؤیّد را
هزار شکر کنم دولت مؤیّد را که داد باز به من دلبر سَهی قد را از آتش دل مشتاق و از بلای فراق فرو گذاشته…
یاد باد آن شب که یارم دل ز منزل برگرفت
یاد باد آن شب که یارم دل ز منزل برگرفت بار در بست و ره منزلگه دیگرگرفت تا کشیده رنج داغِ هجر بر جانم نهاد…
از مشک اگر ندیدی بر پرنیان علم
از مشک اگر ندیدی بر پرنیان علم وز قیر اگر ندیدی بر ارغوان رقم بر پرنیان ز مشک علم دارد آن نگار بر ارغوان ز…
اَلمِنهٔ لله که به اقبال خداوند
اَلمِنهٔ لله که به اقبال خداوند شادند چه بیگانه و چه خویش و چه پیوند المِنهٔ لله که مرا زهرهٔ آن است کایم گه و…
آن شمع چه شمع است که برنامه و دفتر
آن شمع چه شمع است که برنامه و دفتر دودش همه مشک است و فروغش همه گوهر وان ابر چه ابرست که بر سوسن و…
ای به توفیق و هدایت دین یزدان را قوام
ای به توفیق و هدایت دین یزدان را قوام وی به تدبیر و کفایت ملک سلطان را نظام بخت تو عالی و مقدار تو عالیتر…
ای چو جد و پدر اندر خور دیهیم و سریر
ای چو جد و پدر اندر خور دیهیم و سریر ناصر دین و خدایت به همه کار نصیر ملک شیردلی، خسرو شمشیر زنی شاه لشکر…
ای ساقی نو آیین پیش آر جام زرین
ای ساقی نو آیین پیش آر جام زرین می ده به دست سلطان بر یاد فتح غزنین گر چیره شد سلیمان یک چند بر شیاطین…
ای مبارک فخر امت ای همایون مجددین
ای مبارک فخر امت ای همایون مجددین ای سزای آفرین از خالق خلقآفرین ای به اصل اندر تو را جد و پدر محمود و فصل…
ایام وَرد و موسم عید پیمبرست
ایام وَرد و موسم عید پیمبرست گیتی ز بوی هر دو سراسر معطرست گلزارها به آمدن آن مزین است محرابها به آمدن این منوّر ست…
بتی کاو نسبت از نوشاد دارد
بتی کاو نسبت از نوشاد دارد دلم هر ساعت از نو، شاد دارد به روی خویش کوی و برزن من چو لعبت خانهٔ نوشاد دارد…
بگذشت مه روزه و آمد مه شوال
بگذشت مه روزه و آمد مه شوال اکنون من و ساقی و می و مطرب و قوال نائب نتوان بود که بیکار بمانند ساقی و…
بیروح پیکری است گه جنگ جان شکار
بیروح پیکری است گه جنگ جان شکار بیدود آتشی است گه رزم پرشرار گر پرشرار آتش بیدود نادرست نادرترست پیکر بیروح جان شکار پیکر بود…
تا رایت منصور تو ای خسرو منصور
تا رایت منصور تو ای خسرو منصور از ری حرکت کرد سوی شهر نشابور فرمان تو مالک شد و شاهان همه مملوک شمشیر تو قاهر…
تا هست جهان دولت سلطان جهان است
تا هست جهان دولت سلطان جهان است وز دولت او امن زمین است و زمان است عدلش سبب ایمنی خُرد و بزرگ است جودش سبب…
جاوید ز یادِ خسروِ عالم
جاوید ز یادِ خسروِ عالم سلطان جهان شهنشهِ اعظم شاهی که نشاط عیش او باقی شاهی که صبوح بزم او خرم شاهی که ز خسروان…
چو تو ندید و نبیند زمانه سلطانی
چو تو ندید و نبیند زمانه سلطانی چو تو نَبُود و نباشد به هیچ دورانی فلک نیارد دیگر چو تو خداوندی جهان نبیند دیگر چو…
چون وزارت یافت صدر روزگار از شهریار
چون وزارت یافت صدر روزگار از شهریار تهنیت گویم وزارت را به صدرِ روزگار صاحب دنیا قوامالدین نظام مملکت سید و شاه وزیران و وزیر…
خدایگان جهانی و شاه با فرهنگ
خدایگان جهانی و شاه با فرهنگ به عدل چون عمری و به هوش چون هوشنگ نهای بهار و بهاری چو کرد خواهی بزم نهای هژیر…
دو محمد آفرید ایزد سزای آفرین
دو محمد آفرید ایزد سزای آفرین آن رسول راستان این پادشاه راستین آن محمد بود در پیغمبری صدر زمان وین محمد هست در شاهنشهی فخر…
رمضان شد چو غریبان به سفر بار دگر
رمضان شد چو غریبان به سفر بار دگر اینت فرخ شدن و اینت به هنگام سفر بود شایسته ولیکن چه توان کرد چو رفت سفری…
زهی خجسته و فرخنده باد فروردین
زهی خجسته و فرخنده باد فروردین به فرخی و خوشی آمدی زخلد برین همه جهان ز تو پرحور عین شد ای عجبی بیامدند مگر بر…
شاها به خدمت آمد فرخنده مهرگانی
شاها به خدمت آمد فرخنده مهرگانی وز فرخی و شادی آورد کاروانی گر جشن مهرگان نیست امروز پس چه باشد از عدل توست ما را…
شهیکه دولت باقی بدوگرفت جلال
شهیکه دولت باقی بدوگرفت جلال شهیکه ملت تازی به او فزود جمال خجسته ملت تازی چنو جمال ندید چنانکه دولت باقی چنو ندید جلال چو…
عاشق بدری شدم کز عشق او گشتم هلال
عاشق بدری شدم کز عشق او گشتم هلال فتنهٔ سروی شدم کز هجر او گشتم خلال کیست چون من در جهان کز عشق بدر و…
کردگار دادگر هر ماه بر فتحی دگر
کردگار دادگر هر ماه بر فتحی دگر بیعت و پیمانکند با شهریار دادگر تا به دولت بشکند شاهنشه لشکر شکن پشت بدخواه دگر یا گردن…
گهی ز مشک زند برگل شگفته رقم
گهی ز مشک زند برگل شگفته رقم گهی ز قیر کشد بر مه دو هفته قلم گهی زندگره زلف او سر اندر سر گهی شود…
مریز خون من ای بت به روزگار خزان
مریز خون من ای بت به روزگار خزان مساعدت کن و با من بریز خونرزان چو هست خون رزان قصد خون من چه کنی که…
نگاه کرد خدای اندر آسمان و زمین
نگاه کرد خدای اندر آسمان و زمین رقم کشید ز قدرت بر آسمان و زمین کیشدن رقم قدرتش پدید آورد هزارگونه عجایب در آسمان و…
هست آفتاب روی زمین خسرو زمان
هست آفتاب روی زمین خسرو زمان گسترده روشنایی او بر همه جهان مسعودشاه ماه دو هفته است و پیش او طُغرل شه است مشتری و…
هفت کشور در خط فرمان سلطان سنجرست
هفت کشور در خط فرمان سلطان سنجرست هفتگردون در کف پیمان سلطان سنجر است جز خداوندی که عالم بندهٔ تقدیر اوست کیست در عالم که…
همیشه دولت و اقبال شاه سنجر باد
همیشه دولت و اقبال شاه سنجر باد به بزم و رزم کفش جفت جام و خنجر باد ز جشن عید همه جشنهاش خوبترست ز روز…
از هیبت و نهیب تو ای خسرو جهان
از هیبت و نهیب تو ای خسرو جهان گشتند دشمنان بیجان تو و بیروان رُمحِ همه قلم شد و فَرقِ همه قَدَم روی همه قفا…
المنهٔ لله که خورشید خراسان
المنهٔ لله که خورشید خراسان از برج شرف گشت دگرباره درخشان المنهٔ لِلِّه که گلزار به نوروز بشکفت اگر مُرد ز سرمای زمستان المنهٔ لِلّه…
آن غالیه گون زلف بر آن عارض گلگون
آن غالیه گون زلف بر آن عارض گلگون شیری است درآویخته از عاج و طبرخون وان خط سیه چون سپه مورچگان است بر برگ گل…
ای به رخسار و به عارض آفتاب و مشتری
ای به رخسار و به عارض آفتاب و مشتری آفتاب و مشتری را من به جانم مشتری داری از سنبل نهاده سلسله بر آفتاب داری…
ای خداوندی که تاج دین پیغمبر تویی
ای خداوندی که تاج دین پیغمبر تویی شاه عالم را و شاه شرق را مادر تویی نازش سلطان محمد در عراق از نام توست در…
ای سروری که قول تو چون وحی منزل است
ای سروری که قول تو چون وحی منزل است کارت چون معجزات رسولان مُرسَل است عالی دو آیت است علا و بها بهم در شان…
ای ماه لاله روی من ای سرو سیمتن
ای ماه لاله روی من ای سرو سیمتن از دل تو را فلک کنم از جان تو را چمن زیرا که دل سزد فلک ماه…
این روزگار فرخ وین موسم همایون
این روزگار فرخ وین موسم همایون بر تاج دین و دنیا فرخدهباد و میمون خاتون باکسیرت کاندر سرای دولت هرگز بزرگتر زو ننشست هیچ خاتون…
بتی که او نسب از لعبتان چین دارد
بتی که او نسب از لعبتان چین دارد به روز پاک بر از شب هزار چین دارد شب سیاه نباشد قرین روز سفید بس او…
بقای شهریار تاجور باد
بقای شهریار تاجور باد پناهش کردگار دادگر باد دلیلش دولت و بخت جوان باد ندیمش نصرت و فتح و ظفر باد ز رزم شاه در…
پوشیده نیست واقعهٔ تیر شهریار
پوشیده نیست واقعهٔ تیر شهریار و آن روزگار تیره که بر من گذشت پار گر پار روزگار من از تیر تیره بود امسال روشن است…
تا روزگار خویش بریدیم ز یار خویش
تا روزگار خویش بریدیم ز یار خویش عاجز شدم ز نادرهٔ روزگار خویش در بند عشق بیدل و بییار ماندهام دوری گرفته دل ز من…
ترک من دارد شکفته گُلستان بر مشتری
ترک من دارد شکفته گُلستان بر مشتری مشتری بر سرو و سرو اندر قبای شُشتری بر سمن یک حلقهٔ انگشتری دارد ز لعل وز شبه…