گفتگو از عقد دندان گوهر غلطان شود

گفتگو از عقد دندان گوهر غلطان شود پوچ گو گردد کهنسالی که بی دندان شود مگذران در خواب غفلت زندگانی را که عمر چون فلاخن…

ادامه مطلب

ای ستمگر از نگاه دور رنجیدن نداشت

ای ستمگر از نگاه دور رنجیدن نداشت این گناه سهل، بر انگشت پیچیدن نداشت شکوه ننوشتن مکتوب را طی می کنیم نامه ما ای فرامشکار…

ادامه مطلب

گریبان دلم را نعره مستانه ای دارد

گریبان دلم را نعره مستانه ای دارد سر زنجیر این دیوانه را دیوانه ای دارد ترا سامان کاوش نیست از کوتاهی بینش وگرنه هر شراری…

ادامه مطلب

ای رخت شسته تر از دامن مهتاب بهار

ای رخت شسته تر از دامن مهتاب بهار چشم مخمور تو گیرنده تر از خواب بهار ابر خشکی است که در شوره زمین می گردد…

ادامه مطلب

گردون که زهر می چکد از روی شکرش

گردون که زهر می چکد از روی شکرش خون نقابدار بود شیر مادرش هر ساده دل که شهد تمنا کند ازو گردد زنیش، خانه زنبور…

ادامه مطلب

ای دفتر حسن ترا فهرست خط و خال ها

ای دفتر حسن ترا فهرست خط و خال ها تفصیل ها پنهان شده در پرده اجمال ها آتش فروز قهر تو، آیینه دار لطف تو…

ادامه مطلب

گرچه از جان نیست چیزی بابدن نزدیکتر

گرچه از جان نیست چیزی بابدن نزدیکتر باشد آن جان جهان ازجان به تن نزدیکتر می کشم دوری ز حیرت ،ورنه با یوسف بود چشم…

ادامه مطلب

ای جبهه تو آینه سرنوشت ما

ای جبهه تو آینه سرنوشت ما روشن چو آفتاب به تو خوب و زشت ما در پله نشیب به قارون برابرست میزان ز بس گرانی…

ادامه مطلب

گر نباشد حسن معنی، خط زیبا هم خوش است

گر نباشد حسن معنی، خط زیبا هم خوش است گر زبان گویا نباشد، دست گویا هم خوش است شمع هم یاری است در هر جا…

ادامه مطلب

ای از خراباتت زمین درد ته پیمانه ای

ای از خراباتت زمین درد ته پیمانه ای در پای شمعت آسمان پرسوخته پروانه ای از آرزوی صحبتت، از اشتیاق دیدنت هر بلبلی شیونگری، هر…

ادامه مطلب

گر شکر در جام ریزم زهر قاتل می شود

گر شکر در جام ریزم زهر قاتل می شود چون صدف گر آب نوشم عقده دل می شود چون سکندر می خورد آیینه عمرش به…

ادامه مطلب

اهل معنی را تماشا مانع جمعیت است

اهل معنی را تماشا مانع جمعیت است حلقه چشمی که شد حیران، کمند وحدت است عالم بی انقلابی هست اگر زیر فلک پیش ارباب نظر…

ادامه مطلب

گر چو شبنم دل خود آب توانی کردن

گر چو شبنم دل خود آب توانی کردن بر سر بستر گل خواب توانی کردن این خیالات پریشان که ترا در نظرست در ته خاک…

ادامه مطلب

آه حسرت از دل پیران جهد بی اختیار

آه حسرت از دل پیران جهد بی اختیار تیر صائب زین کمان بی زور می آید برون مو اگر از کاسه فغفور می آید برون…

ادامه مطلب

گر چه جان ما به ظاهر هست از جانان جدا

گر چه جان ما به ظاهر هست از جانان جدا موج را نتوان شمرد از بحر بی پایان جدا از جدایی، قطع پیوند خدایی مشکل…

ادامه مطلب

آنچه من یافتم از چهره زیبای کسی

آنچه من یافتم از چهره زیبای کسی به دو عالم ندهم ذوق تماشای کسی از خدا می طلبم عمر درازی چون زلف که کنم مو…

ادامه مطلب

گر چنین شوید غبار زهد از دل باده ام

گر چنین شوید غبار زهد از دل باده ام بادبان کشتی می می شود سجاده ام چون نگردد آب درچشم جهان از دیدنم از یتیمی…

ادامه مطلب

آن لب نو خط غباری از دل ما برنداشت

آن لب نو خط غباری از دل ما برنداشت آب خضر از دل سیاهی فکر اسکندر نداشت خانمان سوزست برق بی نیازیهای حسن ورنه آن…

ادامه مطلب

گر به شاهان جهان مسند عزت دادند

گر به شاهان جهان مسند عزت دادند گوشه ای هم به من از ملک قناعت دادند دیولاخی است جهان در نظر وحشت من تا مراره…

ادامه مطلب

آن که داغ لاله زار از روی آتشناک اوست

آن که داغ لاله زار از روی آتشناک اوست سینه ما چاک چاک از غمزه بیباک اوست آن که چون مجنون مرا سر در بیابان…

ادامه مطلب

گذشت عمر سبکرو به خورد و خواب تمام

گذشت عمر سبکرو به خورد و خواب تمام به شوره زار مرا صرف گشت آب تمام چه حاصل است ز قرب گهر چو رشته مرا…

ادامه مطلب

آن روی لاله رنگ مرا در نقاب سوخت

آن روی لاله رنگ مرا در نقاب سوخت در پرده سحاب مرا آفتاب سوخت پروانه را نسوخت ز فانوس اگر چه شمع رویش مرا به…

ادامه مطلب

کیفیت می زاهد فرزانه نداند

کیفیت می زاهد فرزانه نداند تا سرنکند در سرپینانه نداند زاهد که بود خشک تر از دانه تسبیح حق نمک گریه مستانه نداند در کعبه…

ادامه مطلب

آن خرابم کز زبانم حرف نتوان ساختن

آن خرابم کز زبانم حرف نتوان ساختن بیش ازین ما را مروت نیست ویران ساختن از زمین عیسی به چرخ از راه خودسازی رسید چند…

ادامه مطلب

کی سخن خام از لب فرزانه می آید برون؟

کی سخن خام از لب فرزانه می آید برون؟ باده چون شد پخته از میخانه می آید برون از زبان خامه من لفظ های آشنا…

ادامه مطلب

حضور دل نبود با عبادتی که مراست

حضور دل نبود با عبادتی که مراست تمام سجده سهوست طاعتی که مراست نفس چگونه برآید ز سینه ام بی آه؟ ز عمر رفته به…

ادامه مطلب

کی به ارباب تجرد مال دنیا می دهند؟

کی به ارباب تجرد مال دنیا می دهند؟ آب از سرچشمه سوزن به عیسی می دهند کیست تا سیراب سازد این سفال خشک را؟ چون…

ادامه مطلب

حسن را با بی قراران گیر و دار دیگرست

حسن را با بی قراران گیر و دار دیگرست مهر را هر ذره ای آیینه دار دیگرست مستی چشم غزالان نشکند ما را خمار چشم…

ادامه مطلب

کوچکدلی است مایه تسخیر عالمی

کوچکدلی است مایه تسخیر عالمی آفاق را گرفت سلیمان به خاتمی دریا به سوز سینه عاشق چه می کند؟ خورشید سیر چشم نگردد به شبنمی…

ادامه مطلب

حسن اگر جلوه دهد بر سر بازار ترا

حسن اگر جلوه دهد بر سر بازار ترا مصر زندان شود از جوش خریدار ترا بوی گل می برد از کار تماشایی را حاجتی نیست…

ادامه مطلب

کو عشق که دودم ز دل تنگ برآرد

کو عشق که دودم ز دل تنگ برآرد این سوخته تخم از جگر سنگ برآرد دنباله رو محمل او را چه بود حال جایی که…

ادامه مطلب

حرف سبک نمی بردم ازقرار خویش

حرف سبک نمی بردم ازقرار خویش از هر صدا چو کوه نبازم وقار خویش گر بگذرد چو خوشه پروین سرم ز چرخ افتم چو سایه…

ادامه مطلب

که بر بالین من با قامت چالاک می آید؟

که بر بالین من با قامت چالاک می آید؟ که آه از سینه ام بیرون گریبان چاک می آید در آن محفل که دیوار و…

ادامه مطلب

حجت شور قیامت لب خندان تو بس

حجت شور قیامت لب خندان تو بس هم نبرد صف محشر صف مژگان تو بس قبله زنده دلان غنچه خندان تو بس زمزم سوختگان چاه…

ادامه مطلب

کم نسازد جام می زنگ دل افگار را

کم نسازد جام می زنگ دل افگار را داس صیقل ندرود این سبزه زنگار را در میان دارد دل تنگ مرا سرگشتگی بر سر این…

ادامه مطلب

چینی اگر ز سنبل زلف تو وا شود

چینی اگر ز سنبل زلف تو وا شود خون از دماغ مشک روان درختا شود صد پیرهن عرق کند از شرم، ماه مصر یک عقده…

ادامه مطلب

کشتی تن را شکستم یللی

کشتی تن را شکستم یللی از حجاب بحر رستم یللی از لباس خاک بیرون آمدم نقشها بر آب بستم یللی شبنم خود را به اقبال…

ادامه مطلب

چون گل رعنا در ایام بهاران سعی کن

چون گل رعنا در ایام بهاران سعی کن کز دل پرخون و از رنگ خزانی برخوری لذت باقی به دست آور درین پایان عمر تا…

ادامه مطلب

کسی از زلف پریشان خونبهای دل نمی گیرد

کسی از زلف پریشان خونبهای دل نمی گیرد صبا را کس به خون لاله بسمل نمی گیرد زبخششهای عشق (پاک) طینت سینه ای دارم که…

ادامه مطلب

چون غمزه تو بر سر بیداد می رود

چون غمزه تو بر سر بیداد می رود آسایش از قلمرو ایجاد می رود سرو از چمن برون به دل شاد می رود آزاده هر…

ادامه مطلب

کدامین برق جولان گوشه ابرو نمود اینجا؟

کدامین برق جولان گوشه ابرو نمود اینجا؟ که آتش زیر پا دارند دلها همچو عود اینجا مکش سر از خط فرمان که گردون بلند اختر…

ادامه مطلب

چون سکندر خانه عمر از اثر آباد کن

چون سکندر خانه عمر از اثر آباد کن این بنای سست پی را آهنین بنیاد کن می شود وقتی که فریادت شود فریادرس تا نفس…

ادامه مطلب

کجا روشن شود چشم زلیخا برتن یوسف؟

کجا روشن شود چشم زلیخا برتن یوسف؟ که عصمت سرزد ازیک جیب باپیراهن یوسف محبت کرد چون دستار چشم پیر کنعان را درآن ساعت که…

ادامه مطلب

چون رشته به همواری اگر نام برآری

چون رشته به همواری اگر نام برآری از گرد گریبان گهر سر بدر آری زان شهپر همت به تو کردند کرامت تا بیضه گردون به…

ادامه مطلب

مژه ام جلوه گاه پروین است

مژه ام جلوه گاه پروین است گل خورشید طلعتان این است سیب غبغب اگر به دست افتد بهتر از صد انار یاسین است کی توانی…

ادامه مطلب

چون ترا مسکن میسر شد تزیین مباش

چون ترا مسکن میسر شد تزیین مباش تخته کز دریا ترا بیرون برد رنگین مباش دیده بد می کشد رنگین لباسان رابه خون شمع مارا…

ادامه مطلب

هویی که مرا از دل دیوانه برآید

هویی که مرا از دل دیوانه برآید دودی است که از خرمن پروانه برآید داغ من سودازده از زیر سیاهی چون چهره لیلی ز سیه…

ادامه مطلب

چون آب در لباس گل و خار بوده ای

چون آب در لباس گل و خار بوده ای ای یار ساده رو تو چه پرکار بوده ای چون لاابالیان همه جا جلوه کرده ای…

ادامه مطلب

همین نه در نظر ای سیمبر نمی آیی

همین نه در نظر ای سیمبر نمی آیی ز سرکشی تو به اندیشه درنمی آیی ز چشم شور تو چون ایمنی ز غلطانی چرا برون…

ادامه مطلب

چو خواهی عاقبت شد رزق موران

چو خواهی عاقبت شد رزق موران به دولت گر سلیمانی چه حاصل چو آخر می شود تابوت تختت اگر جمشید و خاقانی چه حاصل چو…

ادامه مطلب