بسته تر شد دل من داد چو خط دست به هم

بسته تر شد دل من داد چو خط دست به هم کار زنجیر کند مور چو پیوست به هم مژه بر هم زدن یار تماشا…

ادامه مطلب

مد عمر من چو نی در ناله و زاری گذشت

مد عمر من چو نی در ناله و زاری گذشت از تهی مغزی حیاتم در سبکساری گذشت خواب غفلت فرصت وا کردن چشمی نداد روز…

ادامه مطلب

بس که از زهر شکایت لب دل افگار بست

بس که از زهر شکایت لب دل افگار بست دل مرا چون بسته در جیب و بغل زنگار بست عشرت فصل بهاران خنده واری بیش…

ادامه مطلب

محنت امروز، فردا جمله راحت می شود

محنت امروز، فردا جمله راحت می شود اشک خونین آب صحرای قیامت می شود تلخی بیداری شبهای این محنت سرا در شبستان لحد خواب فارغت…

ادامه مطلب

برنمی آید کسی با خوی یک پهلوی تو

برنمی آید کسی با خوی یک پهلوی تو هست یک پهلوتر از خواب جوانان خوی تو تیغ جوهردار با جوهر زبان بازی کند بی اشارت…

ادامه مطلب

مجلس رقص است، بر تمکین بیفشان آستین

مجلس رقص است، بر تمکین بیفشان آستین دست بالا کن، گلی از عالم بالا بچین می توان رفت از فلک بیرون به دست افشاندنی در…

ادامه مطلب

برق چون ابر بهار از کشت من گریان گذشت

برق چون ابر بهار از کشت من گریان گذشت سیل گردآلود خجلت زین ده ویران گذشت شوق چون پا در رکاب بیقراری آورد می توان…

ادامه مطلب

مباش از سخن سخت در شکست پیاله

مباش از سخن سخت در شکست پیاله که بهتر از ید بیضاست پشت دست پیاله هزار شیشه تقوی خورد به سنگ ملامت چو گرم عشوه…

ادامه مطلب

بر یاد عشق بار هوس می توان کشید

بر یاد عشق بار هوس می توان کشید بر بوی گل درشتی خس می توان کشید در تنگنای خاک همین گوشه دل است امروز گوشه…

ادامه مطلب

مآل تیغ زبان نیست غیر سربازی

مآل تیغ زبان نیست غیر سربازی به زیر تیغ کنی چند گردن افرازی؟ ز اهل درد مرا رنگ من خجل دارد که می کند به…

ادامه مطلب

بر سر آشفتگان دستار می باشد گران

بر سر آشفتگان دستار می باشد گران کف بر این سیل سبکرفتار می باشد گران نیست هر دستی که از احسان خود منت پذیر بر…

ادامه مطلب

ما همچو آفتاب به هر جا رسیده ایم

ما همچو آفتاب به هر جا رسیده ایم هر کوچه ای که هست به عالم دویده ایم وحشت کنیم ازان که به خلق است آشنا…

ادامه مطلب

بر دل تازه خیالان مخور از زخم زبان

بر دل تازه خیالان مخور از زخم زبان از ره نوسفران خار به مژگان بردار چشمه خون ز دل سنگ گشودن سهل است نامه درد…

ادامه مطلب

ما فرق به تردستی حاتم نفروشیم

ما فرق به تردستی حاتم نفروشیم این گوهر سیراب به شبنم نفروشیم مشکل بود از حسن گلوسوز گذشتن ما تشنگی خویش به زمزم نفروشیم قانع…

ادامه مطلب

بدعت برگرد سرگشتن گر از پروانه ماند

بدعت برگرد سرگشتن گر از پروانه ماند دور گردیها زمعشوق از من دیوانه ماند من که صد میخانه می کردم تهی در یک نفس زان…

ادامه مطلب

ما رخت خود به گوشه عزلت کشیده ایم

ما رخت خود به گوشه عزلت کشیده ایم دست از پیاله، پای ز صحبت کشیده ایم مشکل به تازیانه محشر روان شود پایی که ما…

ادامه مطلب

ببین به دور لبش خط عنبرافشان را

ببین به دور لبش خط عنبرافشان را که چون شراب برون داده راز پنهان را به باد دست، کلید خزانه را مسپار مده به دست…

ادامه مطلب

ما خراباتی و نظر بازیم

ما خراباتی و نظر بازیم کاسه آشام و کیسه پردازیم با زمین گیری آسمان پرواز با خموشی بلند آوازیم سر به گردون فرو نمی آریم…

ادامه مطلب

باز از معموره دلها فغان برخاسته است

باز از معموره دلها فغان برخاسته است چشم مخمور که از خواب گران ساخته است؟ آنچه گرد عارض او می نماید نیست خط فتنه ها…

ادامه مطلب

ما به روی تلخ صلح از اهل عالم کرده ایم

ما به روی تلخ صلح از اهل عالم کرده ایم چشم شور خلق را بر خویش زمزم کرده ایم مردمی دورست ازین شیرین دهانان، ور…

ادامه مطلب

باده با رندان صافی سینه می باید زدن

باده با رندان صافی سینه می باید زدن حسن اگر داری در آیینه می باید زدن چون سر خورشید با یک داغ نتوان ساختن نقش…

ادامه مطلب

لعل نسبت با لب یاقوت او بیجاده است

لعل نسبت با لب یاقوت او بیجاده است صبح با آن چهره خندان در نگشاده است دشت از چشم غزالان سینه پر داغ اوست آن…

ادامه مطلب

با ما سبب کینه گردون دغا چیست؟

با ما سبب کینه گردون دغا چیست؟ تقصیر چه و جرم کدام است و خطا چیست؟ امید خطا نیست چو در شست کماندار اندیشه جستن…

ادامه مطلب

لطف او با دیگران ناز و عتابش بر من است

لطف او با دیگران ناز و عتابش بر من است صحبت گرمش به اغیار و کبابش بر من است یک سر مو غافل از حال…

ادامه مطلب

با عشق انتقام توان ز آسمان کشید

با عشق انتقام توان ز آسمان کشید نتوان به زور بازوی عقل این کمان کشید دیگر چه لازم است که مشق جنون کند دیوانه ای…

ادامه مطلب

لب لعل تو همان تلخ زبان است که بود

لب لعل تو همان تلخ زبان است که بود در نگین تو همان زهر نهان است که بود حسن اهلیت خط هیچ اثر در تو…

ادامه مطلب

با شکرخنده خوبان، نمک یاری نیست

با شکرخنده خوبان، نمک یاری نیست گل این باغچه را رنگ وفاداری نیست آنچنان داد ستم ده که خجالت نکشی خنده بر تیغ زند زخم…

ادامه مطلب

لب به نیسان نگشاید صدف دیده من

لب به نیسان نگشاید صدف دیده من لنگر بحر بود گوهر سنجیده من از پر کاه جهان همت من مستغنی است التجا پیش خسیسان نبرد…

ادامه مطلب

با خلق آشتی کن وبا خود به جنگ باش

با خلق آشتی کن وبا خود به جنگ باش فیروز جنگ معرکه نام وننگ باش انجام بت پرست بود به ز خود پرست در قید…

ادامه مطلب

گوهر راز از دل بی تاب می آید برون

گوهر راز از دل بی تاب می آید برون گنج ازین ویرانه چون سیلاب می آید برون خورده ام از بس که خون دل ز…

ادامه مطلب

آیینه کی به چهره شبنم فشان رسد

آیینه کی به چهره شبنم فشان رسد چون آب ایستاده به آب روان رسد ابروی شوخ اوست ز مژگان زننده تر از تیر پیشتر به…

ادامه مطلب

گو مکن سایه کسی بر سر دیوانه من

گو مکن سایه کسی بر سر دیوانه من پرده چشم غزال است سیه خانه من گرد هستی نشسته است به کاشانه من می رود سیل…

ادامه مطلب

این سرشک آتشین کز دیده می بارد چراغ

این سرشک آتشین کز دیده می بارد چراغ تخم مهری در دل پروانه می کارد چراغ گریه ظاهر ندارد جنگ با سنگین دلی می کشد…

ادامه مطلب

گلگونه چه حاجت بود آن روی نکو را؟

گلگونه چه حاجت بود آن روی نکو را؟ با پیرهن گل نبود کار، رفو را در کوتهی دست نهفته است درازی زنهار به یک دست…

ادامه مطلب

ای هر دو جهان خاک ره سرو روانت

ای هر دو جهان خاک ره سرو روانت گردون مطوق یکی از فاختگانت بر کوتهی بینش خود داد گواهی آن کس که نشان داد برون…

ادامه مطلب

گل بس که شرم ازان رخ پر خط و خال داشت

گل بس که شرم ازان رخ پر خط و خال داشت آیینه در کف از عرق انفعال داشت از چشم دام می کند امروز خوابگاه…

ادامه مطلب

ای فکر تو نقشبند جانها

ای فکر تو نقشبند جانها یک حلقه ذکرت آسمانها در بحر تو کشتی خرد را از لنگر صبر، بادبانها شد هاله آفتاب تابان از نام…

ادامه مطلب

گشاده رویی من برد دست خصم از کار

گشاده رویی من برد دست خصم از کار شراب شیشه شکن در پیاله شد هموار کباب سینه گرم من است داغ جنون زمین سوخته جان…

ادامه مطلب

ای زلف و عارض تو ز هم دیده زیب تر

ای زلف و عارض تو ز هم دیده زیب تر خطت ز خال و خال ز خط دلفریب تر چشم بدت مباد، که حسن لطیف…

ادامه مطلب

گرهگشای دل تنگ نغمه چنگ است

گرهگشای دل تنگ نغمه چنگ است سهیل سیب زنخدان شراب گلرنگ است میان ما و نمکدان بوسه دشمن او همیشه بر سر حلوای آشتی، جنگ…

ادامه مطلب

ای دل مرا به عالم امکان چه می بری؟

ای دل مرا به عالم امکان چه می بری؟ دیوانه را به حلقه طفلان چه می بری؟ چون شکر این فشار که من خورده ام…

ادامه مطلب

گردون صدف گوهر یکدانه عشق است

گردون صدف گوهر یکدانه عشق است خورشید جهانتاب، نگین خانه عشق است هم کعبه اسلام و هم آتشکده کفر ویران شده جلوه مستانه عشق است…

ادامه مطلب

ای خطت رهنمای سوختگان

ای خطت رهنمای سوختگان لب لعلت دوای سوختگان خواب مخمل شود ز همواری خار در زیر پای سوختگان می کند آب تلخ، کار گلاب در…

ادامه مطلب

گران گشتم به چشمش بس که رفتم بی طلب سویش

گران گشتم به چشمش بس که رفتم بی طلب سویش مرا از پای نافرمان چها بر سر نمی آید! چه بگشاید زماه عید بی همدستی…

ادامه مطلب

ای جاده سودای تو هر رشته آهی

ای جاده سودای تو هر رشته آهی در هر گذری چشم به راه تو نگاهی بر حسن لطیف تو که در چشم نیاید از صبح…

ادامه مطلب

گر کند آن بیوفا از من جدایی، چون کنم

گر کند آن بیوفا از من جدایی، چون کنم من که از اهل وفایم بیوفایی چون کنم زلف بندی نیست کز تدبیر بتوان پاره کرد…

ادامه مطلب

آهی که غم ز دل نبرد ناکشیدنی است

آهی که غم ز دل نبرد ناکشیدنی است مرغی که نام بر نبود پر بریدنی است چون باده صبوح به رگهای میکشان هر کوچه ای…

ادامه مطلب

گر ز ریحان خواب بیدردان به سامان می شود

گر ز ریحان خواب بیدردان به سامان می شود خواب من آشفته زان خط چو ریحان می شود؟ از اطاعت عاقبت محمود می گردد ایاز…

ادامه مطلب

آه مظلوم است در بالا دوی ادراک من

آه مظلوم است در بالا دوی ادراک من از زبردستی به ساق عرش پیچد تاک من کیست دیگر تا تواند دست با من کوفتن؟ کآسمان…

ادامه مطلب

گر چه ما سر پیش از جوش ثمر افکنده ایم

گر چه ما سر پیش از جوش ثمر افکنده ایم همچنان از حس سعی باغبان شرمنده ایم هر سر خاری به خون ما گواهی می…

ادامه مطلب