تا هلاک عاشقان از طرهٔ

تا هلاک عاشقان از طرهٔ شبرنگ تست وای مسکین عاشقی کو را دل اندر چنگ تست عاشق مسکین چه داند کرد با نیرنگ تو جادوی…

ادامه مطلب

تا جایزی همی نشناسی ز

تا جایزی همی نشناسی ز لایجوز اندر طریق عشق مسلم نه‌ای هنوز عاشق نباشد آنکه مر او را خبر بود از سردی زمستان و ز…

ادامه مطلب

به درگاه عشقت چه نامی چه

به درگاه عشقت چه نامی چه ننگی به نزد جلالت چه شاهی چه شنگی جهان پر حدیث وصال تو بینم زهی نارسیده به زلف تو…

ادامه مطلب

باز در دام بلای تو

باز در دام بلای تو فتادیم ای پسر بر سر کویت خروشان ایستادیم ای پسر زلف تو دام است و خالت دانه و ما ناگهان…

ادامه مطلب

ای یوسف ایام ز عشق تو

ای یوسف ایام ز عشق تو سنایی مانندهٔ یعقوب شد از درد جدایی تا چند به سوی دل عشاق چو خورشید هر روز به رنگ…

ادامه مطلب

ای من غلام روی تو تا در

ای من غلام روی تو تا در تنم باشد نفس درمان من در دست تست آخر مرا فریاد رس در داستان عشق تو پیدا نشان…

ادامه مطلب

ای شکسته رونق بازار جان

ای شکسته رونق بازار جان بازار تو عالمی دلسوخته از خامی گفتار تو توشه هر روزی مرا از گوشهٔ انده نهد گوشهٔ شبپوش تو بر…

ادامه مطلب

ای ز عشقت روح را آزارها

ای ز عشقت روح را آزارها بر در تو عشق را بازارها ای ز شکر منت دیدار تو دیده بر گردن دل بارها فتنه را…

ادامه مطلب

ای دل ار مولای عشقی یاد

ای دل ار مولای عشقی یاد سلطانی مکن در ره آزادگان بسیار ویرانی مکن همره موسی و هارون باش در میدان عشق فرش فرعونی مساز…

ادامه مطلب

ای پر در گوش من ز چنگت

ای پر در گوش من ز چنگت وی پر گل چشم من زرنگت هنگام سماع بر توان چید تنگ شکر از دهان تنگت چون چنگ…

ادامه مطلب

آن دلبر عیار من ار یار

آن دلبر عیار من ار یار منستی کوس «لمن الملک» زدن کار منستی گر هیچ کلاهی نهدم از سر تشریف سیاره کنون ریشهٔ دستار منستی…

ادامه مطلب

از عشق روی دوست حدیثی به

از عشق روی دوست حدیثی به دست ماست صیدیست بس شگرف نه در خورد شست ماست میدان مهر او نه به کام سمند ماست درع…

ادامه مطلب

هر کو به خرابات مرا راه

هر کو به خرابات مرا راه نماید زنگ غم و تیمار ز جانم بزداید ره کو بگشاید در میخانه به من بر ایزد در فردوس…

ادامه مطلب

نور تا کیست که آن پردهٔ

نور تا کیست که آن پردهٔ روی تو بود مشک خود کیست که آن بندهٔ موی تو بود ز آفتابم عجب آید که کند دعوی…

ادامه مطلب

من ترا ام حلقه در گوش ای

من ترا ام حلقه در گوش ای پسر پیش خود میدار و مفروش ای پسر جام می بستان ز ساقی ای صنم بوسه‌ای ده زان…

ادامه مطلب

مرا عشقت بنامیزد بدانسان

مرا عشقت بنامیزد بدانسان پرورید ای جان که با یاد تو در دوزخ توانم آرمید ای جان نترسم زاتشین مفرش که با عشق تو ای…

ادامه مطلب

گل به باغ آمده تقصیر

گل به باغ آمده تقصیر چراست ساقیا جام می لعل کجاست به چنین وقت و چنین فصل عزیز کاهلی کردن و سستی نه رواست ای…

ادامه مطلب

کسی کاندر تو دل بندد همی

کسی کاندر تو دل بندد همی بر خویشتن خندد که جز بی معنیی چون تو چو تو دلدار نپسندد وگر نو کیسهٔ عشق تو از…

ادامه مطلب

عاشقی تا در دل ما راه

عاشقی تا در دل ما راه کرد اغلب انفاس ما را آه کرد بود هر باری دلم عاشق به طوع برد و زیر پای عشق…

ادامه مطلب

سنایی را یکی برهان ز ننگ

سنایی را یکی برهان ز ننگ و نام جان ای جان ز عشق دانهٔ دو جهان میان دام جان ای جان مکن در قبهٔ زنگار…

ادامه مطلب

زهی حسن و زهی عشق و زهی

زهی حسن و زهی عشق و زهی نور و زهی نار زهی خط و زهی زلف و زهی مور و زهی مار به نزدیک من…

ادامه مطلب

روزی بت من مست به بازار

روزی بت من مست به بازار برآمد گرد از دل عشاق به یک بار بر آمد صد دلشده را از غم او روز فرو شد…

ادامه مطلب

دوست چنان باید کان منست

دوست چنان باید کان منست عشق نهانی چه نهان منست عاشق و معشوق چو ما در جهان نیست دگر آنچه گمان منست جان جهان خواند…

ادامه مطلب

در راه عشق ای عاشقان

در راه عشق ای عاشقان خواهی شفا خواهی الم کاندر طریق عاشقی یک رنگ بینی بیش و کم روزی بیاید در میان تا عشق را…

ادامه مطلب

خواجه سلام علیک آن لب

خواجه سلام علیک آن لب چون نوش بین توشهٔ جانها در آن گوشهٔ شبپوش بین پیش رکابت جمال کیست گرفته عنان چرخ جفا کیش بین…

ادامه مطلب

چون درد عاشقی به جهان

چون درد عاشقی به جهان هیچ درد نیست تا درد عاشقی نچشد مرد مرد نیست آغاز عشق یک نظرش با حلاوتست انجام عشق جز غم…

ادامه مطلب

جانا ز لب آموز کنون بنده

جانا ز لب آموز کنون بنده خریدن کز زلف بیاموخته‌ای پرده دریدن فریادرس او را که به دام تو درافتاد یا نیست ترامذهب فریاد رسیدن…

ادامه مطلب

تا نقش خیال دوست با ماست

تا نقش خیال دوست با ماست ما را همه عمر خود تماشاست آنجا که جمال دلبر آمد والله که میان خانه صحراست وانجا که مراد…

ادامه مطلب

تا خیال آن بت قصاب در

تا خیال آن بت قصاب در چشم من است زین سبب چشمم همیشه همچو رویش روشن است تا بدیدم دامن پر خونش چشم من ز…

ادامه مطلب

به دردم به دردم که

به دردم به دردم که اندیشه دارم کز آن یاسمین بر تهی شد کنارم به وقتی که دولت بپیوست با من بپیوست هجرش به غم…

ادامه مطلب

باز تابی در ده آن زلفین

باز تابی در ده آن زلفین عالم سوز را باز آبی بر زن آن روی جهان افروز را باز بر عشاق صوفی طبع صافی جان…

ادامه مطلب

ای یار بی تکلف ما را

ای یار بی تکلف ما را نبید باید وین قفل رنج ما را امشب کلید باید جام و سماع و شاهد حاضر شدند باری وین…

ادامه مطلب

ای من غریب کوی تو از کوی

ای من غریب کوی تو از کوی تو بر من عسس حیلت چه سازم تا مگر با تو برآرم یک نفس گر من به کویت…

ادامه مطلب

ای سنایی کفر و دین در

ای سنایی کفر و دین در عاشقی یکسان شمر جان ده اندر عشق و آنگه جان ستان را جان شمر کفر و ایمان گر به…

ادامه مطلب

ای ز خوبی مست هان هشیار

ای ز خوبی مست هان هشیار باش ور ز مستی خفته‌ای بیدار باش از شراب شوق رویت عالمی گشته مستانند هان هشیار باش گر مه…

ادامه مطلب

ای چشم و چراغ آن جهانی

ای چشم و چراغ آن جهانی وی شاهد و شمع آسمانی خط نو نبشته گرد عارض منشور جمال جاودانی بی دیده ز لطف تو بخواند…

ادامه مطلب

ای بس قدح درد که کردست

ای بس قدح درد که کردست دلم نوش دور از لب و دندان شما بی خبران دوش گه بوسه همی داد بر آن درد لب…

ادامه مطلب

آمد بر من جهان و جانم

آمد بر من جهان و جانم انس دل و راحت روانم بر خاستمش به بر گرفتم بفزود هزار جان به جانم از قد بلند و…

ادامه مطلب

از عشق ندانم که کیم یا

از عشق ندانم که کیم یا به که مانم شوریده تنم عاشق و سرمست و جوانم از بهر طلب کردن آن یار جفا جوی دل…

ادامه مطلب

هر که در راه عشق صادق

هر که در راه عشق صادق نیست جز مرایی و جز منافق نیست آنکه در راه عشق خاموش ست نکته گویست اگر چه ناطق نیست…

ادامه مطلب

نه سیم نه دل نه یار

نه سیم نه دل نه یار داریم پس ما به جهان چه کار داریم غفلت‌زدگان پر غروریم خجلت‌زدگان روزگاریم ای دل تو ز سیم و…

ادامه مطلب

من که باشم که به تن رخت

من که باشم که به تن رخت وفای تو کشم دیده حمال کنم بار جفای تو کشم ملک الموت جفای تو ز من جان ببرد…

ادامه مطلب

ماه شب گمرهان عارض زیبای

ماه شب گمرهان عارض زیبای تست سرو دل عاشقان قامت رعنای تست همت کروبیان شعبدهٔ دست تست سرمهٔ روحانیان خاک کف پای تست رای همه…

ادامه مطلب

گفتی که نخواهیم ترا گر

گفتی که نخواهیم ترا گر بت چینی ظنم نه چنان بود که با ما تو چنینی بر آتش تیزم بنشانی بنشینم بر دیدهٔ خویشت بنشانم…

ادامه مطلب

کار دل باز ای نگارینا ز

کار دل باز ای نگارینا ز بازی در گذشت شد حقیقت عشق و از حد مجازی در گذشت گر به بازی بازی از عشقت همی…

ادامه مطلب

عاشقم بر لعل شکرخای تو

عاشقم بر لعل شکرخای تو فتنه‌ام بر قامت رعنای تو ماه بر راه اوفتاد از روی تو سرو شرمنده شد از بالای تو پوست در…

ادامه مطلب

سکوت معنویان را بیا و

سکوت معنویان را بیا و کار بساز لباس مدعیان را بسوز و دور انداز سکوت معنویان چیست عجز و خاموشی لباس مدعیان چیست گفتگوی دراز…

ادامه مطلب

زهی سروی که از شرمت همه

زهی سروی که از شرمت همه خوبان سرافگنده چرا تابی سر زلفین چرا سوزی دل بنده عقیقین آن دو لب داری به زیرش گور من…

ادامه مطلب

رورو که دل از مهر تو بد

رورو که دل از مهر تو بد عهد گسستیم وز دام هوای تو بجستیم و برستیم چونان که تو از صحبت ما سیر شدستی ما…

ادامه مطلب

دلم برد آن دلارامی که در

دلم برد آن دلارامی که در چاه زنخدانش هزاران یوسف مصرست پیدا در گریبانش پریرویی که چون دیوست بر رخسار زلفینش زره مویی که چون…

ادامه مطلب