گلهای شوق

گلهای شوق باز احرام طواف کعبه دل بسته ام در بیابان جنون بر شوق محمل بسته ام می فشارم در میان سینه دل را بی…

ادامه مطلب

خضر راه

خضر راه هر که تاب جرعه ای جام جنون بر دل نداشت وای بر حال دلش کز زندگی حاصل نداشت همچو فرهاد از جنون زد…

ادامه مطلب

مپسند

مپسند آن روز که در عشق سرانجام بمیرم مپسند که دلداده ی ناکام بمیرم ایا بود ای ساحل امید که روزی چون موج در آغوش…

ادامه مطلب

تو مرو

تو مرو از کنار من افسرده تنها تو مرو دیگران گر همه رفتند خدا را تو مرو اشک اگر می چکد از دیده تو در…

ادامه مطلب

گلهای نگاه

گلهای نگاه ای سلسله ی شوق تو بر پای نگاهم سرشار تمنای تو مینای نگاهم روی تو ز یک جلوه ی آن حسن خداداد صد…

ادامه مطلب

پیغام

پیغام مستیم و دل به چشم تو و جام داده ایم سامان دل به جرعه فرجام داده ایم محرم تری ز مردمک دیدگان نبود زان…

ادامه مطلب

کمینگاه جنون

کمینگاه جنون در اینجا کس نمی فهمد زبان صحبت ما را مگر ایینه دریابد حدیث حیرت ما را سزد گر اشک لرزان و نگاه آرزو…

ادامه مطلب

تحمل خار

تحمل خار آمد بهار و برگی و باری نداشتم چون شاخه بریده بهاری نداشتم در این چمن چو آتش سردی که لاله داشت می سوختم…

ادامه مطلب

گرمی افسانه

گرمی افسانه خلوت نشین خاطر دیوانه ی منی افسونگری و گرمی افسانه ی منی بودیم با تو همسفر عشق سالها ای آشنا نگاه که بیگانه…

ادامه مطلب

پس از من

پس از من من که رفتم زین چمن باغ و بهاران گو مباش بوسه باران و رقص شاخساران گو مباش چون گل لبخند من پژمرد…

ادامه مطلب

سوخته خرمن

سوخته خرمن گر به گلگشت چمن می روی از من یاد آر زین گرفتار قفس ای گل گلشن یاد آر زان که یک عمر به…

ادامه مطلب

در آستان عشق

در آستان عشق آن را که در هوای تو یک دم شکیب نیست با نامه ایش گر بنوازی غریب نیست امشب خیالت از تو به…

ادامه مطلب

کاروان سایه

کاروان سایه زان درین محفل چو نی ما را نوایی برنخاست کز حریفان همدم درد آشنایی بر نخاست با همه بیداد ها کز چرخ بر…

ادامه مطلب

پاکبازی شبنم

پاکبازی شبنم گر شادی وصال تو یک دم نمی رسد شادم که جز غمت به دلم غم نمی رسد خورشید اگر به مشت زری وصل…

ادامه مطلب

سبوی شکسته

سبوی شکسته شعله ی آتش عشقم منگر بر رخ زردم همه اشکم همه آهم همه سوزم همه دردم چون سبویی که شکسته ست و رخ…

ادامه مطلب

بیابان طلب

بیابان طلب ساغرم ایینگی کرد و جهانی یافتم وان جهان را بی کران در بی کرانی یافتم جسته ام آفاق را در جام جمشید جنون…

ادامه مطلب

شرمنده برق

شرمنده برق در سیر طلب رهرو کوی دل خویشم چون شمع ز خود رفتم و درمنزل خویشم جز خویشتنم نیست پناهی که در این بحر…

ادامه مطلب

بوسه باران

بوسه باران غیر از این داغ که در سینه سوزان دارم چه گل از گلشن عشق تو به دامان دارم ؟ این همه خاطر آشفته…

ادامه مطلب

زمزمه ها

زمزمه ها ای نگاهت خنده مهتاب ها بر پرند رنگ رنگ خواب ها ای صفای جاودان هر چه هست باغ ها گل ها سحر ها…

ادامه مطلب

بر خاک و خار و خارا

بر خاک و خار و خارا سر گرم جلوه دیدم آن شهسوار خود را دادم عنان به طوفان صبر و قرار خود را آن شهسوار…

ادامه مطلب

همت بلند

همت بلند شد مدتی و یاد تو شد همنشین مرا دارد وفای او همه جا شرمگین مرا جز داغ او که گرم گرفته ست با…

ادامه مطلب

روشن دلان

روشن دلان گر چشم بامداد به خورشید روشن است ما را دل از خیال تو جاوید روشن است آوارگی ست طالع ما روشنان عشق وین…

ادامه مطلب

برکه

برکه ملال خاطرم از عقده ی جبین پیداست شرار سینه ام از آه آتشین پیداست صفای عشق درین برکه خزانی بین اگرچه بر رخش از…

ادامه مطلب

مگذر از من

مگذر از من مگذر از من ای که در راه تو از هستی گذشتم با خیال چشم مستت از می و مستی گذشتم دامن گلچین…

ادامه مطلب

روزن قفس

روزن قفس تو را چو با دگران یار و همنفس بینم بهار خویش به تاراج خار و خس بینم ز باغبانی خود شرمساریم این بس…

ادامه مطلب

آیینه شکسته

آیینه شکسته اشکیم و حلقه در چشم کس آشنای ما نیست در این وطن چه مانیم دیگر که جای ما نیست چون کاروان سایه رفتیم…

ادامه مطلب

همچو شبنم

همچو شبنم تا ز دیدار تو ای آرزوی جان دورم خار خشکم که ز باران بهاران دورم گرچه تا مرز جنون رفته ام از خویش…

ادامه مطلب

راه باطل

راه باطل من می روم ز کوی تو و دل نمی رود این زورق شکسته ز ساحل نمی رود گویند دل ز عشق تو برگیرم…

ادامه مطلب

آیینه بخت

آیینه بخت تو می روی و دیده من مانده به راهت ای ماه سفر کرده خدا پشت و پناهت ای روشنی دیده سفر کردی و…

ادامه مطلب

معراج فنا

معراج فنا در کوی محبت به وفایی نرسیدیم رفتیم ازین راه و به جایی نرسیدیم هر چند که در اوج طلب هستی ما سوخت چون…

ادامه مطلب

در بر رخم مبند

در بر رخم مبند باز از جنون عشق به کوی تو آمدم بیگانگی مکن که به بوی تو آمدم در بر رخم مبند که همچون…

ادامه مطلب

اشک زبان بسته

اشک زبان بسته کاش سوی تو دمی رخصت پروازم بود تا به سوی تو پرم بال و پری بازم بود یاد آن روز که از…

ادامه مطلب

یک مژه خفتن

یک مژه خفتن دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم وین درد نهان سوز نهفتن نتوانم تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت من…

ادامه مطلب

دولت بیدار

دولت بیدار وه چه بیگاه گذشتی نه کلامی نه سلامی نه نگاهی به نویدی نه امیدی به پیامی رفتی آن گونه که نشناختم از فرط…

ادامه مطلب

آه شبانه

آه شبانه دست به دست مدعی شانه به شانه می روی آه که با رقیب من جانب خانه می روی بی خبر از کنار من…

ادامه مطلب

مشکل عقل

مشکل عقل بی قرارت چو شدم رفتی و یارم نشدی شادی خاطر اندوه گزارم نشدی تا ز دامان شبم صبح قیامت ندمید با که گویم…

ادامه مطلب

دیشب

دیشب دوش از همه شب ها شب جان کاه تری بود فریاد از ین شب چه شب بی سحری بود دور از تو من سوخته…

ادامه مطلب

آرزو

آرزو گر دلی آسوده ز آشوب زمن می داشتم خاطری خندانتر از صبح چمن می داشتم تا زدم چون غنچه دم بر باد رفتم همچو…

ادامه مطلب