دانم که دلم به مهر تو خرسندست

دانم که دلم به مهر تو خرسندست اندازه مهر تو ندانم چندست رخسار تو دلگشا و لب دلبندست گفتار خوش تو روح را پیوندست

ادامه مطلب

بگرستم زار پیش آن کام و هوا

بگرستم زار پیش آن کام و هوا گفتا مگری پند همی داد مرا پنداشت مگر کآب نماند فردا نتوان کردن تهی به ساغر دریا

ادامه مطلب

صد بار زمن شنیده بودی کم و بیش

صد بار زمن شنیده بودی کم و بیش کایزد همه را هر چه کنند آرد پیش در کرده خویش مانده ای ای درویش چه چون…

ادامه مطلب

ای دوست به یک سخن ز من بگریزی

ای دوست به یک سخن ز من بگریزی خوی تو نبد به هر حدیثی تیزی بد گشتی از آن که با بدان آمیزی بادیگ بمنشین…

ادامه مطلب

خط آوردی رواست بر روی چو ماه

خط آوردی رواست بر روی چو ماه خوشتر گشتی از آنچه بودی صد راه در آرزوی خط تو خوبان سپاه بر روی همی کشند خطهای…

ادامه مطلب

ای دوست مرادید همی نتوانی

ای دوست مرادید همی نتوانی بیهوده چرا روی زمن گردانی بیجرم و جنایتی که از من دانی چون پیر خر از نیش، زمن ترسانی

ادامه مطلب

زلف و خط آن سرو قد سیمین بر

زلف و خط آن سرو قد سیمین بر از مشک مسلسلست یا سنبل تر زان زلف گفت عنبر و مشک خطر از خط بفزود روی…

ادامه مطلب

آن روز چه بد که با قضا یار شدم

آن روز چه بد که با قضا یار شدم دیدار ترا به جان خریدار شدم آن روز به بازی به سر کار شدم تا لاجرم…

ادامه مطلب

هر روز کمان گوشه تو بگراید

هر روز کمان گوشه تو بگراید رو دلبرکی جو که ترا برباید یا هر که ترا دید ترا سیر آید بس مرغدلی اگر نباشد شاید

ادامه مطلب

صد ره گفتم که با من از عهد مخند

صد ره گفتم که با من از عهد مخند تا من به تو باشم از جهانی خرسند این پند ترا نیامد آن روز پسند هین…

ادامه مطلب

ای دوست تر، از دو دیده و بینایی

ای دوست تر، از دو دیده و بینایی ای آنکه ز پیش چشم ناپیدایی آن روز که آمدی مرا دربایی گر تا به قیامت تو…

ادامه مطلب

گویند گرفت یار تو یار دگر

گویند گرفت یار تو یار دگر از رشک همی گویند ای جان پدر جانا تو به گفتگوی ایشان منگر خر خوبیند که غرقه شد پالانگر

ادامه مطلب

چون با یاران خشم کنی جان پدر

چون با یاران خشم کنی جان پدر بر من مپریش خشم یاران دگر دانی که منم زبونتر و عاجز تر پالان بزنی چو برنیایی با…

ادامه مطلب

آن مشک سیه که با سمن پیوسته ست

آن مشک سیه که با سمن پیوسته ست از دیدن او دل جهانی خسته ست یا رب زنخست هم بر آنسان رسته ست یا او…

ادامه مطلب

هر چند که از تو بوسه یابم گه بام

هر چند که از تو بوسه یابم گه بام در آخر شب مرا هوس آید کام بوسه بده و کنار برتست حرام نشنودستی درو غزن…

ادامه مطلب

تا در طلب دوست همی بشتابم

تا در طلب دوست همی بشتابم عمرم به کران رسید و من در خوابم گیرم که وصال دوست در خواهم یافت این عمرگذشته راکجا دریابم

ادامه مطلب

از زلف تو بوی عنبر و بان آید

از زلف تو بوی عنبر و بان آید زان تنگ دهان هزار چندان آید زلف تو همی سوی دهان زان آید خربنده به خانه شتربان…

ادامه مطلب

یا ما سر خصم را بکوبیم به سنگ

یا ما سر خصم را بکوبیم به سنگ یا او سرما به دار سازد آونگ القصه درین زمانه پر نیرنگ یک کشته بنام به که…

ادامه مطلب

پیوسته همی جفا نمایی تو مرا

پیوسته همی جفا نمایی تو مرا از برداری مگر تو دیوان جفا آگاهی نیست از وفا هیچ ترا ای جان پدر نه شیر مرغست وفا

ادامه مطلب

از بهر خدای اگر تو یی سرو سرای

از بهر خدای اگر تو یی سرو سرای یکباره زمن باز مگیر ای بت پای دیدار عزیز کردی ای بار خدای سیمرغ نه ای روی…

ادامه مطلب

یک خانه بتانند به جای اندر خور

یک خانه بتانند به جای اندر خور از تو مهتر و تو زایشان کهتر چونین تو به تک زهمگانان در مگذر نتوان به تکی به…

ادامه مطلب

تا با تو به صلح گشتم ای مایه جنگ

تا با تو به صلح گشتم ای مایه جنگ گردد دل من همی زبترویان تنگ نشگفت که از ستارگان دارم ننگ امروز که آفتاب دارم…

ادامه مطلب

یاری بودی سخت بآیین و بسنگ

یاری بودی سخت بآیین و بسنگ همسایه تو بهانه جوی و دلتنگ این خو تو ازو گرفته ای ای سرهنگ انگور ز انگور همی گیرد…

ادامه مطلب

جستم همه ساله ای پسر کام تو من

جستم همه ساله ای پسر کام تو من خرسند همی بودم در دام تو من سیر آمدم از بهانه خام تو من بریخ اکنون نگاشتم…

ادامه مطلب

گفتم که مرا زغم به سه بوسه بخر

گفتم که مرا زغم به سه بوسه بخر دل تافته گشتی و گران کردی سر از بهر سه بوسه ای بت بوسه شمر چو گاو…

ادامه مطلب

پیوسته مرا همی نمایی بیداد

پیوسته مرا همی نمایی بیداد وانگاه ز من چشم همی داری داد تو پنداری که با تو من باشم شاد زین دستخوشی منت که آگاهی…

ادامه مطلب

گفتم رخ تو بهار خندان منست

گفتم رخ تو بهار خندان منست گفت آن تو نیز باغ و بستان منست گفتم لب شکرین تو آن منست گفت از تو دریغ نیست…

ادامه مطلب

این مشک سیه که یار را بالینست

این مشک سیه که یار را بالینست پیرایه ماه و زینت پروینست زلف سیهت بلای من چندنیست باز این چه بلای خط مشک آگینست

ادامه مطلب

گفتم که بیا وعده دوشینه بیار

گفتم که بیا وعده دوشینه بیار ورنه بخروشم از تو اکنون چو هزار گفتا دهم ای همه جفا، نک زنهار! آواز مده که گوش دارد…

ادامه مطلب

با من چو گل شکفته باشی گه گه

با من چو گل شکفته باشی گه گه گاهی باشی چو کارد با گوشت تبه روزی همه آری کنی و روزی نه یک ره صنما…

ادامه مطلب

گر خواسته ای تو ازپی خواسته ایم

گر خواسته ای تو ازپی خواسته ایم رویار دگر خواه که ماخواسته ایم تو پنداری دل به تو آراسته ایم ما ای بت از آن…

ادامه مطلب

ای گلبن نو رسیده در باغ بهار

ای گلبن نو رسیده در باغ بهار گلهای ترا ز بیم خار بسیار زین کار که با تو کردم اندیشه مدار ایمن کردم گل ترا…

ادامه مطلب

غم دیدم از آن کس که مرا می باید

غم دیدم از آن کس که مرا می باید ببریدم از و تادل من بگشاید نا دیدن او مرا همی بگزاید گرگ آشتیی کنم چه…

ادامه مطلب

ای ساده گل و ساده می و ساده شکر

ای ساده گل و ساده می و ساده شکر زین کار که با تو کردم اندوه مخور چندان باشدکه به شوی جان پدر حال تو…

ادامه مطلب

گویند که معشوق تو زشتست و سیاه

گویند که معشوق تو زشتست و سیاه گر زشت و سیاهست مرا نیست گناه من عاشقم و دلم بر او گشته تباه عاشق نبود ز…

ادامه مطلب

این کار نگرکه از تو امروز مراست

این کار نگرکه از تو امروز مراست بازار بهشتیان چنین باشد راست نه بوسه فروشی تو به نرخی که سزاست نه بوسه خری بدانچه در…

ادامه مطلب