نجمه زارع
خورشیدِ پشت پنجرهی پلکهای من
خورشیدِ پشت پنجرهی پلکهای من من خستهام! طلوع کن امشب برای من میریزم آنچه هست برایم به پای تو حالا بریز هستی خود را به…
این شعرها دیگر برای هیچ کس نیست
این شعرها دیگر برای هیچ کس نیست نه! در دلم انگار جای هیچ کس نیست آنقدر تنهایم که حتی دردهایم دیگر شبیه دردهای هیچ کس…
مثنوی
مثنوی شب است و باز چراغ اتاق می سوزد دلم در آتش آن اتفاق می سوزد در این یکی دو شبه حال من عوض شده…
عشق قابیل است (باید دوباره زاده شوم)
غزل شمارهٔ ۱ خود را اگرچه سخت نگه داری از گناه گاهی شرایطی است که ناچاری از گناه هر لحظه ممکن است که با برق…
خورشید پشت پنجره ی پلکهای من
خورشید پشت پنجره ی پلکهای من من خسته ام! طلوع کن امشب برای من می ریزم آنچه هست برایم به پای تو حالا بریز هستی…
از خاطرات گمشده می آیم تابوتی از نگاه تو بر دوشم
از خاطرات گمشده می آیم تابوتی از نگاه تو بر دوشم بعد از تو من به رسم عزاداران غیر از لباس تیره نمی پوشم در…
من خستهام، تو خستهای آیا شبیه من؟
من خستهام، تو خستهای آیا شبیه من؟ یک شاعر شکستهی تنها شبیه من حتی خودم شنیدهام از این کلاغها در شهر یک نفر شده پیدا…
غم که می آید در و دیوار، شاعر می شود
غم که می آید در و دیوار، شاعر می شود در تو زندانی ترین رفتار شاعر می شود می نشینی چند تمرین ریاضی حل کنی…
خود را اگرچه سخت نگه داری از گناه
خود را اگرچه سخت نگه داری از گناه گاهی شرایطی است که ناچاری از گناه هر لحظه ممکن است که با برق یک نگاه بر…
یک سرنوشت سه حرفی، خالی ست در کنج جدول
یک سرنوشت سه حرفی، خالی ست در کنج جدول فکر مرا کرده مشغول این راز از روز اول آنجا زنی گریه می کرد با کودکان…
من را نگاه کن که دلم شعلهور شود
من را نگاه کن که دلم شعلهور شود بگذار در من این هیجان بیشتر شود! قلبم هنوز زیر غزل لرزههای توست بگذار تا بلرزد و…
خبر به دورترین نقطه جهان برسد
خبر به دورترین نقطه جهان برسد نخواست او به من خسته – بی گمان – برسد شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشم خودت کسی…
یک درخت پیرم و سهم تبرها می شوم
یک درخت پیرم و سهم تبرها می شوم مرده ام، دارم خوراک جانورها می شوم بی خیال از رنج فریادم تردّد می کنند باعث لبخند…
لکنت شعر و پریشانی و جنجال دلم
لکنت شعر و پریشانی و جنجال دلم چه بگویم که کمی خوب شود حال دلم؟ کاش میشد که شما نیز خبردار شوید لحظهای از من…
چگونه می رود به سمت بیکرانه ها
چگونه می رود به سمت بیکرانه ها که ابر گریه می کند برای رودخانه ها پرنده غافل است از اینکه تندباد می رسد وگرنه باز…
وقتی دلم به سمت تو مایل نمی شود
وقتی دلم به سمت تو مایل نمی شود باید بگویم اسم دلم دل نمی شود دیوانه ام بخوان که به عقلم نیاورند دیوانه ی تو…
گريه كردم گريه هم اينبار آرامم نكرد
گريه كردم گريه هم اينبار آرامم نكرد هرچه كردم… هرچه… آه! انگار آرامم نكرد روستا از چشم من افتاد، ديگر مثل قبل گرمي آغوش شاليزار…
خبر به دورترین نقطهی جهان برسد
خبر به دورترین نقطهی جهان برسد نخواست او به منِ خسته بیگمان برسد شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت کسی که سهم تو…
وطن پرست جنوبی! میان فاصله ها گم!
وطن پرست جنوبی! میان فاصله ها گم! کجایی؟ آه! دل خوش از این قبیله ندارُم بمانَد آنچه کشیدم از این قبیله چه دیدم که چشمهای…
کفش چرمی – چتر – فروردین – خیابان شلوغ
کفش چرمی – چتر – فروردین – خیابان شلوغ یک شب بارانی غمگین خیابان شلوغ می رود تنهای تنها، باز هم می بینمش باز هم…
تو نیستی و این در و دیوار هیچ وقت…
تو نیستی و این در و دیوار هیچ وقت… غیر از تو من به هیچ کس انگار هیچ وقت… اینجا دلم برای تو هی شور…
وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست
وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست ناگهان … دریا ! تو را دیدم حواسم…
-گريه كردم گريه هم اينبار آرامم نكرد
-گريه كردم گريه هم اينبار آرامم نكرد هرچه كردم… هرچه… آه! انگار آرامم نكرد روستا از چشم من افتاد، ديگر مثل قبل گرمي آغوش شاليزار…
تصویر ماه را کسی از چاه می کشد
تصویر ماه را کسی از چاه می کشد شب رو به کوفه می کند و آه می کشد سمت وقوع فاجعهای تازه پا گذاشت مرد…
همین دقیقه، همین ساعت … آفتاب، درست
همین دقیقه، همین ساعت … آفتاب، درست کنار حوض، کمی سایه داشت روز نخست تو کنج باغچه، گلهای سرخ می چیدی… پس از گذشتن یک…
گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد
گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد هر چه کردم – هر چه – آه انگار آرامم نکرد روستا از چشم من افتاد، دیگر…
تا می کشم خطوطِ تو را پاک می شوی
تا می کشم خطوطِ تو را پاک می شوی داری کمی فراتر از ادراک می شوی هر لحظه از نگاه دلم می چکی ولی با…
نوشته ام به دل شعرهای غیر مجاز
نوشته ام به دل شعرهای غیر مجاز که دوست دارمت ای آشنای غیر مجاز هوا بد است، بکش شیشه ی حسادت را که دور باشد…
کسی دوباره از آنسوی شعر میآید
کسی دوباره از آنسوی شعر میآید بلند میشوم از جا، به احترام خودم از این بهبعد بدون تو نیستم تنها… من آشنا شدهام با کسی…
صدای پچ پچ غم… خواب من به هم خورده است
صدای پچ پچ غم… خواب من به هم خورده است دو ساعت است که اعصاب من به هم خورده است صدای پچ پچ غم… هیس!…
بی تو اندیشیده ام کمتر به خیلی چیزها
بی تو اندیشیده ام کمتر به خیلی چیزها می شوم بی اعتنا دیگر به خیلی چیزها تا چه پیش آید برای من! نمی دانم هنوز……
و ای بهانه ی شیرینتر از شکر قندم
و ای بهانه ی شیرینتر از شکر قندم به عشق پاک کسی جز تو دل نمی بندم به دین این همه پیغمبر احتیاجی نیست همین…
گریه کردم گریه هم اینبار آرامم نکرد
گریه کردم گریه هم اینبار آرامم نکرد هرچه کردم… هرچه… آه! انگار آرامم نکرد روستا از چشم من افتاد، دیگر مثل قبل گرمی آغوش شالیزار…
شب است و باز چراغِ اتاق میسوزد
شب است و باز چراغِ اتاق میسوزد دلم در آتش آن اتّفاق میسوزد در این یکی دو شبه حال من عوض شده است و طرز…
به یک پلک تو می بخشم تمام روزها و شبها را
به یک پلک تو می بخشم تمام روزها و شبها را که تسکین می دهد چشمت غم جانسوز تبها را بخوان! با لهجه ات حسّی…
نگاهی شیشه ای دارم به سنگ مردمک هاشان
نگاهی شیشه ای دارم به سنگ مردمک هاشان الفبای دلت معنای«نشکن!» را نمی فهمد! هزاران بار دیگر هم بگویی «دوستت دارم» کسی معنای این حرف…
قلبت که میزند، سر من درد میکند
قلبت که میزند، سر من درد میکند این روزها سراسرِ من درد میکند… قلبت که… نیمهی چپ من تیر میکشد تب کرده، نیم دیگر من…
ضعیف و لاغر و زرد و صدای خواب آور
ضعیف و لاغر و زرد و صدای خواب آور کنار بستر من قرصهای خواب آور لجن گرفته ام از این سرگذشت ویروسی از این تب،…
بعید نیست سرم را غزل به باد دهد
بعید نیست سرم را غزل به باد دهد و آبروی مرا در محل به باد دهد بعید نیست و بگذار هرچه می خواهد قبیله ام…
میخواستم رها شوم از عاشقانهها،
میخواستم رها شوم از عاشقانهها، دیدم که در نگاه تو حاصل نمیشود تا نیستی تمام غزلها معلقاند! این شعر مدتیست که کامل نمیشود… نجمه زارع
قلم کنار تو افتاده لیقه خشک شده
قلم کنار تو افتاده لیقه خشک شده حرف ع ش ق به خطِّ عتیقه خشک شده دوباره زخم تو گل کرده دوم ماه است زمان…
دیدمت چشم تو جا در چشمهای من گرفت
دیدمت چشم تو جا در چشمهای من گرفت آتشی یک لحظه آمد در دلم دامن گرفت آنقدر بی اختیار این اتفاق افتاده که این گناه…
بعد از تو سرد و خسته و ساکت تمام روز…
بعد از تو سرد و خسته و ساکت تمام روز… با صد بهانه ی متفاوت تمام روز… هی فکر می کنم به تو و خیره…
نپرس حال مرا تا غزل به لب دارم
نپرس حال مرا تا غزل به لب دارم خودت بفهم که حالم بد است و تب دارم فقط بگو لقب «شاعری» به من ندهند بگو…
کدخدا می گوید از اینجا نرو – یک ناشناس؟
کدخدا می گوید از اینجا نرو – یک ناشناس؟ با بهار و گل می آید سال نو یک ناشناس با خودم می گویم ای شاعر!…
ساعت دو شب است که با چشم بی رمق
ساعت دو شب است که با چشم بی رمق چیزی نشسته ام بنویسم بر این ورق چیزی که سالهاست تو آنرا نگفته ای جز با…
بده به دست من این بار بیستونها را
بده به دست من این بار بیستونها را که این چنین به تو ثابت کنم جنونها را بگو به دفتر تاریخ تا سیاه کند به…
می رسم، اما سلام انگار یادم می رود
می رسم، اما سلام انگار یادم می رود شاعری آشفته ام، هنجار یادم می رود با دلم اینگونه عادت کن، بیا، بر دل مگیر !…
قلبت که می زند سر من درد می کند
قلبت که می زند سر من درد می کند این روزها سراسر من درد می کند قلبت که… نیمه ی چپ من درد می کشد…
دوباره تَش زده بر قلب نازک سیگار
دوباره تَش زده بر قلب نازک سیگار هوای سرد و تو و فندک و پُک سیگار تو طبق عادت هر روز می نویسی باز به…