مثنوی ها و تمثیلات ها – پروین اعتصامی
فرشته انس
فرشته انس در آن سراي که زن نيست، انس و شفقت نيست در آن وجود که دل مرده، مرده است روان بهيچ مبحث و ديباچه…
کودک آرزومند
کودک آرزومند دي، مرغکي بمادر خود گفت، تا بچند مانيم ما هميشه بتاريک خانه اي من عمر خويش، چون تو نخواهم تباه کرد در سعي…
گل و شبنم
گل و شبنم گلي، خنديد در باغي سحرگاه که کس را نيست چون من عمر کوتاه ندادند ايمني از دستبردم شکفتم روز و وقت شب…
نامه به نوشيروان
نامه به نوشيروان بزرگمهر، به شيروان نوشت که خلق ز شاه، خواهش امنيت و رفاه کنند شهان اگر که به تعمير مملکت کوشند چه حاجت…
آروز ها
آروز ها اي خوشا خاطر ز نور علم مشحون داشتن تيرگيها را ازين اقليم بيرون داشتن همچو موسي بودن از نور تجلي تابناک گفتگوها با…
آئين آينه
آئين آينه وقت سحر، به آينه اي گفت شانه اي کاوخ! فلک چه کجرو و گيتي چه تند خوست ما را زمانه رنجکش و تيره…
تهيدست
تهيدست دختري خرد، بمهماني رفت در صف دخترکي چند، خزيد آن يک افکند بر ابروي گره وين يکي جامه بيکسوي کشيد اين يکي، وصله زانوش…
خوان کرم
خوان کرم بر سر راهي، گدائي تيره روز ناله ها ميکرد با صد آه و سوز کاي خدا، بي خانه و بي روزيم ز آتش…
روباه نفس
روباه نفس ز قلعه، ماکياني شد به ديوار بناگه روبهي کردش گرفتار ز چشمش برد، وحشت روشنائي بزد بال و پر، از بي دست و…
شباويز
شباويز چو رنگ از رخ روز، پرواز کرد شباويز، ناليدن آغاز کرد بساط سپيدي، تباهي گرفت ز مه تا بماهي، سياهي گرفت ره فتنه دزد…
فرياد حسرت
فرياد حسرت فتاد طائري از لانه و ز درد تپيد بزير پر چو نگه کرد، ديد پيکاني است بگفت، آنکه بدرياي خون فکند مرا نديد…
کوه و کاه
کوه و کاه بچشم عجب، سوي کاه کرد کوه نگاه بخنده گفت، که کار تو شد ز جهل، تباه ز هر نسيم بلرزي، ز هر…
گله بيجا
گله بيجا گفت گرگي با سگي، دور از رمه که سگان خويشند با گرگان، همه از چه گشتستيم ما از هم بري خوي کردستيم با…
نا اهل
نا اهل نوگلي، روزي ز شورستان دميد خار، آن گل ديد و رو در هم کشيد کز چه روئيدي به پيش پاي ما تنگ کردي…