همیشه باد بقا و سلامت بُت ما

همیشه باد بقا و سلامت بُت ما که از وصالش ما را سلامت است و بقا بتی که عارض او هست چون‌ گل سوری کشیده…

ادامه مطلب

از هیبت شمشیر تو ای شاه جهاندار

از هیبت شمشیر تو ای شاه جهاندار شد رایت بدخواه نگونبخت و نگونسار لشکرش یکایک همه ‌گشتند بر این سوی چه ‌حاجب و چه ‌میر…

ادامه مطلب

الا ای گردش گردون دوّار

الا ای گردش گردون دوّار ندانی جز بدی کردن دگر کار نگردی رام با کس در زمانه نبندی دل به مهر هیچ دیّار گروهی را…

ادامه مطلب

آن بت مجلس فروز امروز اگر با ماستی

آن بت مجلس فروز امروز اگر با ماستی مجلس ما خُرّمَستی کار ما زیباستی خفته و مست است و پنداری که از ما فارغ است…

ادامه مطلب

ای بر سمن از مشک به عمدا زده خالی

ای بر سمن از مشک به عمدا زده خالی مسکین دلم از خال تو گشته است به حالی حالی به جهان زارتر از حال دلم…

ادامه مطلب

ای چرخ پیر بندهٔ تدبیر و رای تو

ای چرخ پیر بندهٔ تدبیر و رای تو ای اختران چرخ همه خاک پای تو هرچند روشن‌اند و بلند آفتاب و ماه دارند روشنی و…

ادامه مطلب

ای ساربان منزل مکن جز در دیار یار من

ای ساربان منزل مکن جز در دیار یار من تا یک زمان زاری‌ کنم بر رَبع ‌وَ اطلال و دِمَن رَبع از دلم پرخون‌ کنم…

ادامه مطلب

ای کرده فتح و نصرت در مسرق آشکارا

ای کرده فتح و نصرت در مسرق آشکارا بگذشته زآب جیحون وآتش زده در اعدا با خیل‌خیل لشکر چون سیل‌سیل باران با فوج‌فوج موکب چون…

ادامه مطلب

این چه شادی است‌ که زو در همه عالم خبرست

این چه شادی است‌ که زو در همه عالم خبرست وین چه شکرست‌ که زو در همه عالم اثرست این چه بادست که او را…

ادامه مطلب

بتان چین و ختن سروران درگاهند

بتان چین و ختن سروران درگاهند سزای تاج و سریرند و درخور گاهند مبارزان مصاف و یلان رزم‌ْ گهند دلاوران سپاه و سران درگاهند همه…

ادامه مطلب

بشکفت و تازه گشت دگرباره اصفهان

بشکفت و تازه گشت دگرباره اصفهان از دولت و سعادت شاهنشه جهان سلطان شرق و غرب‌که در شرق و غرب اوست صاحبقِران و خسرو و…

ادامه مطلب

بیافرید خداوند آسمان و زمین

بیافرید خداوند آسمان و زمین دو آفتاب که هر دو منورند به دین یک آفتاب دُرفشان شده ز روی سپهر یک آفتاب فروزان شده ز…

ادامه مطلب

تا رای بود نصرت دین ناصر دین را

تا رای بود نصرت دین ناصر دین را در نصرت او رای بود روح امین را تا پادشه روی زمین باشد سنجر بر هفت فلک…

ادامه مطلب

تاگه عز بندگآن در دین و در ایمان بود

تاگه عز بندگآن در دین و در ایمان بود عز و دین اندر بقای دولت سلطان بود طاعت و پیمان او را بخت در بیعت…

ادامه مطلب

جهان به کام تو باد ای خدایگان جهان

جهان به کام تو باد ای خدایگان جهان خدای یار تو باد اندر آشکار و نهان که چون تو شاه نبودست و هم نخواهد بود…

ادامه مطلب

چو آفتاب و مَه است آن نگار سیمین‌بر

چو آفتاب و مَه است آن نگار سیمین‌بر گر آفتاب‌ گل و ماه سنبل آرد بر نهفته درگل و سنبل شکفته عارض او مه است…

ادامه مطلب

چون قوام‌الدین و فخرالدین ندیدم میهمان

چون قوام‌الدین و فخرالدین ندیدم میهمان چون شهاب‌الدین به دنیا هم ندیدم میزبان هرکجا باشد به‌ گیتی میزبانی چون شهاب کی عجب‌گر چون قوام و…

ادامه مطلب

خدایگان جهان شاکر از خدای جهان

خدایگان جهان شاکر از خدای جهان همی نشاط سپاهان کند زخوزستان فلک مساعد و گیتی به‌ کام و ایزد یار قضا موافق و دولت بلند…

ادامه مطلب

دلم چون دهان کرد کوچک دهانی

دلم چون دهان کرد کوچک دهانی تنم چون میان ‌کرد نازک میانی ز عشاق آفاق جز من که دارد تنی چون میانی دلی چون دهانی…

ادامه مطلب

رسید عید و ز قندیل نار داد به جام

رسید عید و ز قندیل نار داد به جام ز جام نور به قندیل داد ماه تمام هلال عید کلید همان دَرَست مگر که قفل‌…

ادامه مطلب

زلف و چشم دلبر من لاعِبَ است و ساحرست

زلف و چشم دلبر من لاعِبَ است و ساحرست لِعب‌ زلف و سِحر چشم او بدیع و نادرست ده یکی از لعب زلفش مایهٔ ده…

ادامه مطلب

شادیم و کامکار که شاد است و کامکار

شادیم و کامکار که شاد است و کامکار میر بزرگوار به‌عید بزرگوار پیرایهٔ مفاخر میران مملکت فخری‌که ملک را ز نظام است یادگار فتح و…

ادامه مطلب

شهنشه ملک شاه الب ارسلانی

شهنشه ملک شاه الب ارسلانی جهان را خداوند و صاحب قِرانی به اصل و نسب پادشاه زمینی به عدل و هنر شهریار زمانی شه شیربندی…

ادامه مطلب

عَمد‌ا همی‌ نهان کند آن ماه سیم‌تن

عَمد‌ا همی‌ نهان کند آن ماه سیم‌تن موی سیاه خویش ز موی سپید من داند که بوی مشک ز کافور کم شود کافور من نخواهد…

ادامه مطلب

فزود قیمت دینار و قدر دانش و دین

فزود قیمت دینار و قدر دانش و دین به شهریار زمان و به پادشاه زمین شه ملوک ملک شاه دادگر ملکی که روزگارش بنده است…

ادامه مطلب

گل و مَه است همانا شکفته عارض یار

گل و مَه است همانا شکفته عارض یار که ‌گونهٔ ‌گل و نور مهش بود هموار مَه است بسته ز سنبل در او هزار گره…

ادامه مطلب

ماه من جَزع مرا بر زر عقیق افشان‌کند

ماه من جَزع مرا بر زر عقیق افشان‌کند چون به‌ زیر لعل مروارید را پنهان کند سازد از زلف و زَنَخ هر ساعتی چوگان و…

ادامه مطلب

نگارا ماه‌ گردونی سوارا سرو بستانی

نگارا ماه‌ گردونی سوارا سرو بستانی دل از دست خردمندان به ماه و سرو بستانی اگر گردون بود مرکب به طلعت ماه‌ گردونی وگر بستان…

ادامه مطلب

هرگز که شنیدست چنین بزم ‌و چنین سور

هرگز که شنیدست چنین بزم ‌و چنین سور باریده برو رحمت و افشانده برو نور بزمی‌است کزین بزم همی فخر کند ماه سوری است کزین…

ادامه مطلب

یاد باد آن شب‌ که یارم دل ز منزل برگرفت

یاد باد آن شب‌ که یارم دل ز منزل برگرفت بار در بست و ره منزلگه دیگرگرفت تا کشیده رنج داغِ هجر بر جانم نهاد…

ادامه مطلب

از مشک اگر ندیدی بر پرنیان علم

از مشک اگر ندیدی بر پرنیان علم وز قیر اگر ندیدی بر ارغوان رقم بر پرنیان ز مشک علم دارد آن نگار بر ارغوان ز…

ادامه مطلب

اَلمِنهٔ لله که به‌ اقبال خداوند

اَلمِنهٔ لله که به‌ اقبال خداوند شادند چه بیگانه و چه خویش و چه پیوند المِنهٔ لله که مرا زهرهٔ آن است کایم گه و…

ادامه مطلب

آن شمع چه شمع است که برنامه و دفتر

آن شمع چه شمع است که برنامه و دفتر دودش همه مشک است و فروغش همه‌ گوهر وان ابر چه ابرست که بر سوسن و…

ادامه مطلب

ای به توفیق و هدایت دین یزدان را قوام

ای به توفیق و هدایت دین یزدان را قوام وی به تدبیر و کفایت ملک سلطان را نظام بخت تو عالی و مقدار تو عالیتر…

ادامه مطلب

ای چو جد و پدر اندر خور دیهیم و سریر

ای چو جد و پدر اندر خور دیهیم و سریر ناصر دین و خدایت به همه کار نصیر ملک شیردلی‌، خسرو شمشیر زنی شاه لشکر…

ادامه مطلب

ای ساقی نو آیین پیش آر جام زرین

ای ساقی نو آیین پیش آر جام زرین می ده به دست سلطان بر یاد فتح غزنین گر چیره شد سلیمان یک چند بر شیاطین…

ادامه مطلب

ای مبارک فخر امت ای همایون مجددین

ای مبارک فخر امت ای همایون مجددین ای سزای آفرین از خالق خلق‌آفرین ای به اصل اندر تو را جد و پدر محمود و فصل…

ادامه مطلب

ایام و‌َرد و موسم عید پیمبرست

ایام و‌َرد و موسم عید پیمبرست گیتی ز بوی هر دو سراسر معطرست گلزارها به آمدن آن مزین است محراب‌ها به آمدن این منوّر ست…

ادامه مطلب

بتی کاو نسبت از نوشاد دارد

بتی کاو نسبت از نوشاد دارد دلم هر ساعت از نو، شاد دارد به روی خویش کوی و برزن من چو لعبت‌ خانهٔ نوشاد دارد…

ادامه مطلب

بگذشت مه روزه و آمد مه شوال

بگذشت مه روزه و آمد مه شوال اکنون من و ساقی و می و مطرب و قوال نائب نتوان بود که بیکار بمانند ساقی و…

ادامه مطلب

بی‌روح پیکری است‌ گه جنگ جان شکار

بی‌روح پیکری است‌ گه جنگ جان شکار بی‌دود آتشی است گه رزم پرشرار گر پرشرار آتش بی‌دود نادرست نادرترست پیکر بی‌روح جان شکار پیکر بود…

ادامه مطلب

تا رایت منصور تو ای خسرو منصور

تا رایت منصور تو ای خسرو منصور از ری حرکت کرد سوی شهر نشابور فرمان تو مالک شد و شاهان همه مملوک شمشیر تو قاهر…

ادامه مطلب

ترک من چون زلف بگشاید جهان مشکین‌ کند

ترک من چون زلف بگشاید جهان مشکین‌ کند هرکه بویش بشنودگوید که آن مشک این‌ کند ور نسیم خط و رخسارش رسد بر آسمان سنبله…

ادامه مطلب

جهان پیر دیگرباره تازه گشت و جوان

جهان پیر دیگرباره تازه گشت و جوان به تازگی و جوانی چو بخت شاه جهان چه باک از آن‌که جهان‌گه جوان وگه پیرست همیشه شاه…

ادامه مطلب

چو بشنید فرخنده عید پیمبر

چو بشنید فرخنده عید پیمبر که روزه ز گیتی برون برد لشکر یکی تاختن کرد تا در شریعت کند تازه آیین و رسم پیمبر بیفتاد…

ادامه مطلب

چون نماز شام پروین نور زد بر آسمان

چون نماز شام پروین نور زد بر آسمان ساربان از بهر رفتن بانگ زد بر کاروان نقطهٔ خاکی گرفته دست موسی برکنار در کشیده سامری…

ادامه مطلب

خدایگان جهانی خدای یار تو باد

خدایگان جهانی خدای یار تو باد سعادت ابدی جفت روزگار توباد چو روز رزم بُوَد یُمن بر یَمین تو باد چو روز بزم بود یُسْر…

ادامه مطلب

دو شب‌ گویی که یکجای است‌ گرد یک بهار اندر

دو شب‌ گویی که یکجای است‌ گرد یک بهار اندر و یا زلفین مشکین است‌ گرد روی یار اندر از آن‌ کوته بود زلفش بر…

ادامه مطلب

رسید عید همایون و روزه کرد رحیل

رسید عید همایون و روزه کرد رحیل به جام داد فلک روشنایی از قندیل چو روشنایی قندیل بازگشت به جام سزدکه من به غزل بازگردم…

ادامه مطلب

زمان چو خلد برین شد زمین چو چرخ برین

زمان چو خلد برین شد زمین چو چرخ برین کنون‌که صدر زمان شد وزیر شاه زمین ز فر شاه زمین و ز قد‌ر صدر زمان…

ادامه مطلب