خاک در تو کحل بصر کرده ایم ما

خاک در تو کحل بصر کرده ایم ما وز هر که جز تو قطع نظر کرده ایم ما ما را چه باک در ره عشق…

ادامه مطلب

چنان در دوستی دل بسته آن قد دلجویم

چنان در دوستی دل بسته آن قد دلجویم که جز من هر که او را دوست دارد دشمن اویم بغمزه می رباید دل بابرو می…

ادامه مطلب

تحیر بست در شرح غم عشقت زبانم را

تحیر بست در شرح غم عشقت زبانم را چه گویم بر تو چون ظاهر کنم راز نهانم را بسوز دل ز وصلت چاره جستم ندانستم…

ادامه مطلب

بیاد خاک درش گر چه ای سرشک دویدی

بیاد خاک درش گر چه ای سرشک دویدی بهیچ وجه بگرد مراد خود نرسیدی بدیدن رخش ای دیده چند میل نمایی درین هوس بنما جز…

ادامه مطلب

به دل مهر تو کردم نقش و چشم از غیر بر بستم

به دل مهر تو کردم نقش و چشم از غیر بر بستم در آوردم درون خانه شمعی را و در بستم بلا دیدم که از…

ادامه مطلب

بر جان ما جفای نکویان ز حد گذشت

بر جان ما جفای نکویان ز حد گذشت اوقات ما میانه این قوم بد گذشت سوز و گداز شمع ز رشک جمال تست رست از…

ادامه مطلب

بِاسمک اللهم یا فتاح اَبوابُ المنا

بِاسمک اللهم یا فتاح اَبوابُ المنا یا غنی الذات یا مَن فیهِ بُرهان الغنا یا مفیض الجود یا فیاض آثار الوجود یا قدیمُ المُلک یا…

ادامه مطلب

ای لعل تو آب زندگانی

ای لعل تو آب زندگانی عشق تو حیات جاودانی گفتم که ترحمی نمایی چون حال دل مرا بدانی حال دل خویش با تو صدره گفتم…

ادامه مطلب

آمد صبا وزان گل نورس خبر نداد

آمد صبا وزان گل نورس خبر نداد تسکین آتش دل و سوز جگر نداد نمود رخ ولی نظری سوی من نکرد فریاد ازان نهال که…

ادامه مطلب

از آن رو دوست می‌دارم خط رخسار خوبان را

از آن رو دوست می‌دارم خط رخسار خوبان را که بهر الفت ایشان سبب دانسته‌ام آن را جفاها می‌کشیدم بندهٔ آن خط مشکینم که بر…

ادامه مطلب