خورشیدوار هرکه دلش سوخت داغ او

خورشیدوار هرکه دلش سوخت داغ او عالم فروز تا به ابد شد چراغ او سلطان عشق مهر سلیمان دهد به دیو گر باد تخت و…

ادامه مطلب

خواهم شبی بیایی و مهمان من شوی

خواهم شبی بیایی و مهمان من شوی تا حال من ببینی و حیران من شوی بیگانگی مکن که دل و جان خویشتن زان داده ام…

ادامه مطلب

حیات تشنه لبان وصل آن مسیح دم است

حیات تشنه لبان وصل آن مسیح دم است که با وجود لبش آب زندگی عدم است گناه کاسه زدن شیخ را چو غنچه نهان گناه…

ادامه مطلب

چون گل روی تو را آتش می تاب دهد

چون گل روی تو را آتش می تاب دهد عارض پر عرقت چشم مرا آب دهد سوی مسجد مرو ای قبله من ورنه امام رو…

ادامه مطلب

چو وقت گریه کردن رو نهم بر سوی دیوارش

چو وقت گریه کردن رو نهم بر سوی دیوارش شوم بهوش و باز آیم بهوش از بوی دیوارش چون مراغ بسملم گر افکند از کوی…

ادامه مطلب

چو خستگان ز درد دل گشاد می‌یابند

چو خستگان ز درد دل گشاد می‌یابند ز نامرادی از این در مراد می‌یابند ز باغ روی تو عشاق گل کجا چینند همین بس است…

ادامه مطلب

چنین حسن و ملاحت با ملک نیست

چنین حسن و ملاحت با ملک نیست ملک را حسن اگر هست این نمک نیست گل خوبان چو گل عنبر سرشت است ولی بوی وفا…

ادامه مطلب

چشمه نوش نوخطان مهر گیابر آورد

چشمه نوش نوخطان مهر گیابر آورد چشمه چشم عاشقان خار بلا بر آورد چند نهیم بر زمین روی نیاز بهر او چند بر آسمان کسی…

ادامه مطلب

جمال شمع چو خورشید عالم افروزست

جمال شمع چو خورشید عالم افروزست ستاره سوخت پروانه سیه روزست لبت که آب حیات است ببر تشنه لبان ببخت من چو رسید آتش جگر…

ادامه مطلب

جان دادن از وفا هنر کوهکن بس است

جان دادن از وفا هنر کوهکن بس است حاجت بقصه نیست همین یکسخن بس است ساقی رواج مدرسه و خانقه شکست درصد هزار بتکده یک…

ادامه مطلب

تو در چمن چو نباشی گل و سمن چکنم

تو در چمن چو نباشی گل و سمن چکنم کجا برم گل و نظاره چمن چکنم گل آتشی است پی سوز عاشقان بیتو منش بدامن…

ادامه مطلب

تشریف کرامت اگر از لطف الهی است

تشریف کرامت اگر از لطف الهی است پشمینه مارا چه کم از اطلس شاهی است گر نامه سفیدی سببش توبه ز عشق است این نامه…

ادامه مطلب

تا کی بغیر گویی من چشم و گوش باشم

تا کی بغیر گویی من چشم و گوش باشم من هم زبان برآرم تا کی خموش باشم من خاک آستانم گر مدعی غلامست این خاکساریم…

ادامه مطلب

تا تو زیر پوست همچون گرگی ای پشمینه پوش

تا تو زیر پوست همچون گرگی ای پشمینه پوش دوری از یوسف بکش ای خرقه پشمین ز دوش از جوانان ما جوانمردی ز ساقی یافتیم…

ادامه مطلب

پیش اغیار آن پریرخ تا دو سنبل شانه کرد

پیش اغیار آن پریرخ تا دو سنبل شانه کرد هردو عالم را پریشان بر دل دیوانه کرد روی و مویش فتنه اما چشم او مردم…

ادامه مطلب

بیمارم و لب تشنه و از قافله مانده

بیمارم و لب تشنه و از قافله مانده آبی که بود در جگرم ز آبله مانده بگشا سر آن زلف چو زنجیر و نگه کن…

ادامه مطلب

بود از ازلم درد تو وین درد همان است

بود از ازلم درد تو وین درد همان است عشقت ز ازل هرکه رقم کرد همان است هرچند بهار آمد و ایام خزان رفت عشاق…

ادامه مطلب

به خلوت بهل شیخ دل مرده را

به خلوت بهل شیخ دل مرده را که دوزخ بهشت است افسرده را دل زاهد از می کجا بشکفد شکفتن محال است پژمره را اگر…

ادامه مطلب

بصد کرشمه مهرم شکار خود کردی

بصد کرشمه مهرم شکار خود کردی کنون کناره گرفتی که کار خود کردی کس از بهار جوانی ندید در عالم جوانیی که تو در نوبهار…

ادامه مطلب

بس گل شکفت و کرد خزان نوبهار خویش

بس گل شکفت و کرد خزان نوبهار خویش حسن تو همچو صورت چین برقرار خویش از بسکه بی تو شب همه شب گریه میکنم شرمنده…

ادامه مطلب

بخدا که بزم ما را ز غم تو شامگاهی

بخدا که بزم ما را ز غم تو شامگاهی نفروخت هیچ شمعی که نکشتمش بآهی چه خوش آنکه میگذشتی سوی من بناز و کردی چه…

ادامه مطلب

بازآمدی که شمع دل افروزیم دگر

بازآمدی که شمع دل افروزیم دگر کشتی و زنده کردی و می سوزیم دگر چرخم بروز هجر تو صد جام زهر داد یارب مباد روزی…

ادامه مطلب

با قبای آل چون برقی بمیدان تاختی

با قبای آل چون برقی بمیدان تاختی در صف چابک سواران آتشی انداختی آمدی با روی چون گل در صف بازار حسن صد چو یوسف…

ادامه مطلب

ایگل که غم عاشق مدهوش نداری

ایگل که غم عاشق مدهوش نداری تا چند بنالیم و بما گوش نداری افسرده دل امشب من از آنم که تو ایشمع از گرمی می…

ادامه مطلب

ای نخل آرزو لب لعلت طبیب کیست

ای نخل آرزو لب لعلت طبیب کیست پرورده یی عجب رطبی تا نصیب کیست بادی که می وزد خبر هجر می دهد بازاین سموم غم…

ادامه مطلب

ای روی دل افروز تو ماه همه خوبان

ای روی دل افروز تو ماه همه خوبان خوبان همه شاهند و تو شاه همه خوبان گر پرده برافتد ز جمالت بقیامت بخشند بروی تو…

ادامه مطلب

ای به زیبایی و دلجویی ز خوبان خوب‌تر

ای به زیبایی و دلجویی ز خوبان خوب‌تر صورتت خوبست و حسن معنی از آن خوب‌تر از سیه‌پویان زلفت بوی اهل دل دمد زانکه گر…

ادامه مطلب

اول ز عاشقان به وفا یاد می‌کنی

اول ز عاشقان به وفا یاد می‌کنی عاشق چو شد فریفته بیداد می‌کنی گویا به عشوه یار توام یاد می‌کنی شادم بدین قدر که دلم…

ادامه مطلب

آن شوخ سوارست و سوی ما گذرش نیست

آن شوخ سوارست و سوی ما گذرش نیست خورشید بلندست و شب ما سحرش نیست تا کار دل ما بکجا میرسد آخر کز غمزه خون…

ادامه مطلب

امشب که چراغ نظری چرب زبان باش

امشب که چراغ نظری چرب زبان باش دل نرم کن ای شمع و مرا مرهم جان باش حسنت بصفا بهتر از آن گشت که بودست…

ادامه مطلب

یکشب که در فراق جمال تو دلبرست

یکشب که در فراق جمال تو دلبرست باصد هزار روز قیامت برابرست با دوست گر سخن ز مسیحا رود خموش کز هرچه میرود سخن دوست…

ادامه مطلب

یا مکن قول بتان گوش و بما خرده مگیر

یا مکن قول بتان گوش و بما خرده مگیر یا زما هم سخنی بشنو و عذری بپذیر به گرفتاری عاشق نتوان طعنه زدن چکند گر…

ادامه مطلب

هیچ لب تشنه به میخانه سری بر نکند

هیچ لب تشنه به میخانه سری بر نکند گر لبی از کرم پیر مغان تر نکند توسن ناز مکن زین پی گلگشت چمن تا صبا…

ادامه مطلب

هرگز هوس سایه ام از فر هما نیست

هرگز هوس سایه ام از فر هما نیست عاشق که بود سایه نشین مرد بلا نیست کس را نبود این غم جان سوز که ماراست…

ادامه مطلب

هرکه را از چشم تر اشکی به دامن می‌چکد

هرکه را از چشم تر اشکی به دامن می‌چکد قطره خونی است گویی کز دل من می‌چکد تا به سوزن دوستی می‌دوزم یک چاک دل…

ادامه مطلب

هر کو ندید خواب و نداند که خورد چیست

هر کو ندید خواب و نداند که خورد چیست داند چو من که عشق چه چیزست و درد چیست ای شاخ گل بسوختم از غیرت…

ادامه مطلب

هجران گذشت و نوبت دیدن رسید باز

هجران گذشت و نوبت دیدن رسید باز نور دو دیده کوری دشمن رسید باز شکر خدا که طایر دولت شکار شد شهباز عاشقان به نشیمن…

ادامه مطلب

نور دو چشم کز برم بریده رفته است

نور دو چشم کز برم بریده رفته است هیچ نمی رود زدل گرچه زدیده رفته است پای بدامن کفن زان نکشد شهید عشق کز سر…

ادامه مطلب

نقد دلم چو غنچه به مستی ز دست شد

نقد دلم چو غنچه به مستی ز دست شد دست و دلش گشاده شود هرکه مست شد تسلیم شو که جان به طپیدن نمیبرد صیدی…

ادامه مطلب

ندارم چاره یی جانا که با لعلت در آمیزم

ندارم چاره یی جانا که با لعلت در آمیزم مگر آن کز سر جان چون خط سبز تو برخیزم پی نظاره تا باری سر از…

ادامه مطلب

ناچار اگر دمی ز سر کوی او روم

ناچار اگر دمی ز سر کوی او روم جویم بهانه یی که دگر سوی اوروم یا رب شکسته پای کنم در مقام صبر تا کی…

ادامه مطلب

منعت نکنم گر ببد اندیش نشینی

منعت نکنم گر ببد اندیش نشینی ترسم که به رغم من از آن بیش نشینی غم نیست بمن گر ننشینی غم از آنست کز من…

ادامه مطلب

من دردمند و ناتوان او سرکش و خونخواره هم

من دردمند و ناتوان او سرکش و خونخواره هم حالم خراب از جور او کار دل بیچاره هم هجرش همه محنت بود وصل آتش حسرت…

ادامه مطلب

معلم، آن گل نو را به خار و خس مگذار

معلم، آن گل نو را به خار و خس مگذار چو با منش نگذاری به هیچکس مگذار رخی که از دم گرمم چو شمع روشن…

ادامه مطلب

مرید ما شو ایشیخ اگر باما دمی باشی

مرید ما شو ایشیخ اگر باما دمی باشی سگ رندان شوی بهتر که خود سر آدمی باشی حریم کعبه وصلش نبندد در بروی کس چرا…

ادامه مطلب

مرا حیات ابد از لبت هوس باشد

مرا حیات ابد از لبت هوس باشد که می گر آب حیات است یک نفس باشد بزیر تیغ تو ای شوخ در صف عشاق کسی…

ادامه مطلب

مجاورم چو سگان بهر پارس در کویت

مجاورم چو سگان بهر پارس در کویت فرشته را نگذارم که بگذرد سویت چه جای آنکه به بیگانه بینمت همدم که جان خویش نخواهم که…

ادامه مطلب

ما تحمل بر جفاهای تو ای گل می‌کنیم

ما تحمل بر جفاهای تو ای گل می‌کنیم گر به خواری هم آن هم تحمل می‌کنیم حق گواه ماست در صدق محبت با بتان ناکسی…

ادامه مطلب

گیرم دل من از غم دیوانه زیست باری

گیرم دل من از غم دیوانه زیست باری در عالم از غم دل وارسته کیست باری ایشمع از آن پریرو و دیوانه گر نگشتی این…

ادامه مطلب

گمره شدیم بسکه بره مست رفته ایم

گمره شدیم بسکه بره مست رفته ایم یارب تو دست گیر که از دست رفته ایم رفتیم از آستان تو در سجده حرم با همت…

ادامه مطلب