هر چند که بر زمانه فرمان من است

هر چند که بر زمانه فرمان من است فرمان تو بر تن و دل و جان من است سلطان منم و عشق تو سلطان من…

ادامه مطلب

از تیغ چو آب تو به رزم آتش زاد

از تیغ چو آب تو به رزم آتش زاد تا خصم ز باد حمله در خاک افتاد از بیم دلش پرآتش و سر بر باد…

ادامه مطلب

ای حیدر و جمشید به شمشیر و نگین

ای حیدر و جمشید به شمشیر و نگین دارندهٔ دولتی و دارندهٔ دین در ملک تو همچو آفتابی به یقین او هفت فلک دارد و…

ادامه مطلب

ای شاه زمین بر آسمان داری تخت

ای شاه زمین بر آسمان داری تخت سست است عدو تا تو کمان داری سخت حمله سبک آری وگران داری لخت پیری تو به تدبیر…

ادامه مطلب

این ابر که دُرّ شاهوار آوردست

این ابر که دُرّ شاهوار آوردست بر شادی جشن شهریار آورده ست آورده نثار مهرگانی هر کس او نیز چو دیگران نثار آورده است

ادامه مطلب

تا شاه گشاده دست بر تخت نشست

تا شاه گشاده دست بر تخت نشست دست همه بیدادگران سخت ببست دستور به دستوری شاه اندر دست از پای فتاده را همی گیرد دست

ادامه مطلب

چون چشم تو بر دلم شود تیر انداز

چون چشم تو بر دلم شود تیر انداز زلف تو شود پیش دلم جوشن ساز کوته نکنم دو دست از آن زلف دراز کاو تیر…

ادامه مطلب

خور گوید کاشکی که زرین تنمی

خور گوید کاشکی که زرین تنمی تا جام شراب شاه شیر اوژنمی مه‌ گوید کاشکی من از آهنمی تا نعل ستور شاه‌گیتی‌، منمی

ادامه مطلب

دلها همه در زلف تو آویخته باد

دلها همه در زلف تو آویخته باد جانها همه از طبع تو آمیخته باد هر شور که در جهان برانگیزد چرخ آن شور ز جعد…

ادامه مطلب

شاها همه تدبیر صواب است تو را

شاها همه تدبیر صواب است تو را وز بخت به فرخی جواب است تو را آتش تیغی و نفع آب است تورا از خاکی و…

ادامه مطلب

گیتی ملکا جز به تو آباد مباد

گیتی ملکا جز به تو آباد مباد در عادت تو جز هنر و داد مباد خصم تو ز بند محنت آزاد مباد هر کاو به…

ادامه مطلب

هر شب که رهی فال ز روی تو زند

هر شب که رهی فال ز روی تو زند مرغی شود و بال به سوی تو زند هر نعره که پاسبان کوی تو زند گویی‌که…

ادامه مطلب

از عمر شبی به‌ کام دل دوشم بود

از عمر شبی به‌ کام دل دوشم بود کاواز سرود و رود درگوشم بود بگذشته و بامداد فرموشم بود مهتاب نبود و مه در آغوشم…

ادامه مطلب

ای داده به تو خدای جاه پدرت

ای داده به تو خدای جاه پدرت خرم به تو میران و سپاه پدرت گر بی‌پدرت بماند گاه پدرت اندی که تویی به جایگاه پدرت

ادامه مطلب

ای شاه زمین فلک سریرتو سزد

ای شاه زمین فلک سریرتو سزد مریخ به جَدْی پرّ تیر تو سزد خورشید نگویم که دبیر تو سزد یک نقطه ز اتوقیع‌ا وزیر تو…

ادامه مطلب

ایزد ملکا سعادت جم به تو داد

ایزد ملکا سعادت جم به تو داد ملک همه شاهان مقدم به تو داد چون تاج و سریر و تیغ و خاتم به تو داد…

ادامه مطلب

تا شاه نشاط دجله کردست امشب

تا شاه نشاط دجله کردست امشب اندر دل بندگان فزودست طرب دریاست شه پاکدل پاک نسب دریا به ‌میان دجله در هست عجب

ادامه مطلب

چون شاه جهان کمان کشیدن گیرد

چون شاه جهان کمان کشیدن گیرد پیروزی از آسمان رسیدن گیرد هر تیر کز آن کمان پریدن گیرد صبحی دگر از ظفر دمیدن‌ گیرد

ادامه مطلب

خورشید بر آسمان نپیماید راه

خورشید بر آسمان نپیماید راه زان‌ گونه که بر زمین سپه راند شاه جز شاه ملکشاه به یک نیمهٔ ماه از دجله به جیحون که…

ادامه مطلب

دولت ‌که تو را داد به من زایل نیست

دولت ‌که تو را داد به من زایل نیست وین دل‌که مرا داد به تو غافل نیست از دولت و دل هر چه رود باطل…

ادامه مطلب

شاهی که به رزم کاویان داشت درفش

شاهی که به رزم کاویان داشت درفش گر زنده شود پیش تو بردارد کفش ای کرده دل خصم خلاف تو بنفش بشت است دل خصم…

ادامه مطلب

لبیک دهد بخت چو آواز دهی

لبیک دهد بخت چو آواز دهی تکبیرکند چو رزم را ساز دهی آن‌را که به‌دست خویش بگماز دهی اقبال گذشته را بدو باز دهی

ادامه مطلب

هر شاه که داشت دولت و بخت جوان

هر شاه که داشت دولت و بخت جوان هر دو یله کرد و خود برون شد زمیان ایزد چو تو را کرد شهنشاه جهان هر…

ادامه مطلب

یار از غم من خبر ندارد گویی

یار از غم من خبر ندارد گویی یا خواب به من‌ گذر ندارد گویی تاریکترست هر زمانی شب من یارب شب من سحر ندارد گویی

ادامه مطلب

ای تاخته از جهان جهانبانان را

ای تاخته از جهان جهانبانان را برهم زده ملک و خانهٔ خانان را ای وارث نامدار سلطانان را فخرست به تو جمله مسلمانان را

ادامه مطلب

ای شاه فلک یاد تو را نوش گرفت

ای شاه فلک یاد تو را نوش گرفت شمشیر تو را ظفر در آغوش‌ گرفت اقبال تو را غاشیه بر دوش گرفت اد‌بار مخالف تو…

ادامه مطلب

این مجلس شاه و گل‌فشان اندروی

این مجلس شاه و گل‌فشان اندروی خلدست و نعیم جاودان اندروی وین خانه و این آب روان اندر وی چرخ است و ره‌کاهشکان اندر وی

ادامه مطلب

تا عصمت ایزدت نکوخواه نکرد

تا عصمت ایزدت نکوخواه نکرد توقیع تو اِعتَصَمت بِالله نکرد هرگز ستمی بر دل تو راه نکرد ایزد به غلط تو را شهنشاه نکرد

ادامه مطلب

چون شاه سرای پرده بر هامون زد

چون شاه سرای پرده بر هامون زد از دجله و نیل خیمه تا جیحون زد چون بارهٔ تازی از میان بیرون زد کیمخت زمین ز…

ادامه مطلب

خورشید فلک سجده برد رأی تو را

خورشید فلک سجده برد رأی تو را ور سجده برد روی دلارای تورا من خود چه‌ کسم که جان کنم جای تو را جان در…

ادامه مطلب

رخشنده چو مهرست ضمیری که تو راست

رخشنده چو مهرست ضمیری که تو راست عالی چو سپهرست سریری که تو راست فرمانده خلق است مشیری که تو راست مخدوم جهان است وزیری…

ادامه مطلب

عشقت صنما به روی‌ زردم دارد

عشقت صنما به روی‌ زردم دارد وز کام و هوای خویش فردم دارد این خود صنما قاعدهٔ بخت من است با هر که وفا کنم…

ادامه مطلب

گر نور مه و روشنی شمع توراست

گر نور مه و روشنی شمع توراست پس سوزش وکاهش من از بهر چراست گر شمع تویی مرا چرا باید سوخت ور ماه تویی مرا…

ادامه مطلب

هر سال به‌کار ملک بیدار تری

هر سال به‌کار ملک بیدار تری چون‌ گوی زنی شها و چوگان بازی هر روز سخی تری و دیندارتری چوگان ز خمیده قد ایشان سازی

ادامه مطلب

از روضهٔ حسن تو نگاری رسدم

از روضهٔ حسن تو نگاری رسدم وز موکب وصل تو غباری رسدم تا چند کشند و چند افروزندم من سوخته‌ام چرا همی سوزندم

ادامه مطلب

ای دشمن تو به قبضهٔ قهر اندر

ای دشمن تو به قبضهٔ قهر اندر رای تو بصر به دیدهٔ دهر اندر شکر تو فریضه‌ ست به‌ هر شهر اندر خاصه به دیار…

ادامه مطلب

ای شاه دل روشن تو جوشن توست

ای شاه دل روشن تو جوشن توست عالم شده روشن از دل روشن توست پریدن جبریل به پیرامن توست صید ملک‌الموت سر دشمن توست

ادامه مطلب

با لشکر عشق تو مباهات خوش است

با لشکر عشق تو مباهات خوش است با حلقهٔ زلف تو مناجات خوش است شطرنج‌که در عشق تو بازیم همی ما برد نخواهیم که شَهمات…

ادامه مطلب

تا فتح تو تاریخ مسلمانی شد

تا فتح تو تاریخ مسلمانی شد پیروزی تو اصل جهانبانی شد تا خان ز سیاست تو زندانی شد از بیم تو چشم خانیان خانی شد

ادامه مطلب

چون شاه سوی تخت سرافراز آمد

چون شاه سوی تخت سرافراز آمد پیرامن او بخت به‌پرواز آمد آن روز ز تخت شاهی آواز آمد کامروز مسیح از آسمان باز آمد

ادامه مطلب

دارند همه شگفت میران سپاه

دارند همه شگفت میران سپاه از ابلق شاه و ابرش فرخ شاه فرق است میان هر دو سبحان الله کین سیر زحل دارد و آن…

ادامه مطلب

زاهد نکند توبه به زهد ای ساقی

زاهد نکند توبه به زهد ای ساقی هرچند عیان عمل نمود ای ساقی پرکن قدحی شراب زود ای ساقی کاندر ازل آنچه بود، بود ای…

ادامه مطلب

علم تو زعلم خضر و آصف بیش است

علم تو زعلم خضر و آصف بیش است حلم تو زحلم مَعن‌ وَاحنَف بیش است از صاعقه شمشیر تو را تف بیش است وز مورچه…

ادامه مطلب

هر شب غم تو به مه اشارت‌کُنَدَم

هر شب غم تو به مه اشارت‌کُنَدَم وز چشم پر آب خواب غارت کندم یک شب نگذارد که کنم دیده فراز چندان که خیال تو…

ادامه مطلب

از هیبت تو به روم کفار نماند

از هیبت تو به روم کفار نماند وز نصرت تو به روم زنار نماند با عدل تو در زمانه تیمار نماند با جود تو در…

ادامه مطلب

ای رایت و رای تو همایون چو همای

ای رایت و رای تو همایون چو همای وای نامه و ا‌نام‌ا تو رسیده همه جای گیتی چو سرایی به تو دادست خدای شاهان جهان…

ادامه مطلب

ای شاه کجا گرم کنی بارهٔ بور

ای شاه کجا گرم کنی بارهٔ بور صدگور بیفکنی به یک بار به زور گر بهمن و بهرام برآیند ازگور گویند که کار توست افکندن…

ادامه مطلب

ای یار شبی که بی‌رخت بگذارم

ای یار شبی که بی‌رخت بگذارم پروین بود از غم تو آن شب یارم یک نیمه زشب چشم به پروین دارم یک نیمه همی ز…

ادامه مطلب

ترکان ملک با خرد و باهوشند

ترکان ملک با خرد و باهوشند حور شَبَه زلف و دیو آهن پوشند دیوند چو روز رزم جان را کوشند حورند چو پیش تخت شه…

ادامه مطلب

چون نرگس اگر نهیم در خاکستر

چون نرگس اگر نهیم در خاکستر ور داریم اندر آب چون نیلوفر ور بسپریم به پای همچون‌ گل تر از شرم تو چون بنفشه بر…

ادامه مطلب