یک سجده دل

یک سجده دل
مستی کنم به بزم غزل‌آفرین خدا !
تا دل شود تجلّی عرشِ برین خدا
هو می‌زنم و صوفی دل می‌کند سماع،
مجذوب آسمان شده امشب زمین خدا
گفتم زمین و زلزله افتاد بر فلک
انگشتری معجزه شد بی‌نگین خدا
دیدم که جبرئیل امین دل‌شکسته است،
نیرنگ زاهدانه بود رنگ دین خدا
بی «إقرء» شد قرائت دین در دیار من
دجّال شد تجسّم جهلِ مَهین خدا «۱»
دوشیزگان خطّه‌ی ایمان و عقل و عشق
فرزانگان مصطبه‌ی راستین خدا
«ن والقلم» به فهم خسان تا مذکّر است
بانو بود به مصطبه‌ی شک قرین خدا
در اشک من تلاطم دل شعله می‌کشد
ققنوس ناله گشت اگر آتشین خدا
هو‌ می‌زنم به بارگه لایزال عشق
آیینه‌ی جمال تو گردد جبین خدا
سجّاده از طراوت یک سجده دل تپید
شد آه برکشیده چسان ته‌نشین خدا
پروردگار عالم و آدم خدای ماست
بشکن حصار مغلطه‌ی مسلمین خدا «۲»
تا ناز بی‌نیاز تو گردد نیایشم
یک سینه آه دارم و دارم همین خدا
از هر کرانه شب‌زدگی چیغ می‌زند
گردید گوش روشن من کر چنین خدا
هنگامه‌ی اجابت مستان رسیده است
اینک منم، و مرتبه‌یی از یقین خدا
دست دعای باور مستانه شد برون
آری به طرز بارقه‌ از آستین خدا
در این شبی که میکده دارد هزار خُم
پر می‌کشم به اوج فراسوترین خدا
گریم چنان به یاد وطن کز طنین اشک
گردد تمام عالم بالا حزین خدا
دستی برآید از تُتُق غیب ناگهان
از ریشه برکند ستمِ زهرگین خدا
هو می‌زنم به بزم گنه‌بخش لم‌یزل،
مستانه می‌کشم نفس واپسین خدا
تا جرعه‌نوش رحمت بی‌منتهاست دل
مستی کنم به بزم غزل‌آفرین خدا

عبدالغفور آرزو

هانوفر
۲۱/ ۱/ ۱۴۰۲خورشیدی
۱۰/ اپریل/ ۲۰۲۳م

پی‌نوشت:
«۱» مَهین: خوار و حقیر (ر.ک: فرهنگ واژگان قرآن)
«۲» خدا رب‌ّالعالمین است نه ربّ‌المسلمین. فهم سنگ‌واره و ایدئولوژیک، رب‌ّالعالمین را تبدیل به ربّ‌المسلمین کرده است.

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *