گل اخلاص

گل اخلاص
فرصت نمی شود که ز حیرت فرار کرد
باید که عشق وقف دل بی قرار کرد
باغ خیال نشئۀ عطر است ای عزیز
وقتی که خاطرات تو از من گذار کرد
باید نوشت یک غزل از واژه های تو
آنرا به پیشگاه عزیزت نثار کرد
پاییز می شوم اگر از عشق بگذرم
با عشق می توان همه جا را بهار کرد
دل می گریخت گاه از روزن هوس
باید اگر دلیست در آتش مهار کرد
بشنو مرا وگرنه به دل یاد داده ام
بایست در مناره حسرت هوار کرد
من را ببخش چون که دلم در هوای تو
پنهان گناه توبه ولی آشکار کرد
وقتی بناست زنده بمانم بدون تو
باید نبود و مرد و به مرگ افتخار کرد
کمیاب می شود گل اخلاص عاقبت
باید به حکم عقل کمی احتکار کرد
احمد پروین
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *