نامه های یادگاری

نامه های یادگاری
نامه های یادگاری بوسه های پر حرارت
یاد ایام جوانی پیری آمد با حقارت
مست بودم از تمنا تک سوار شهر رویا
باز خواهم داشت آیا آن انرژی آن جسارت
کوچه گرد آرزویم هم نفس با یاد اویم
مرده آری های و هویم گشته ویران آن عمارت
مانده ام تنهای تنها مانده در تشویش فردا
پرسم از خود آه آقا کو رفیق بی شمارت؟
من جوان بودم که یک دم پیری آمد پشت او خم
با تمسخر گفت آدم این منم پایان کارت
احمد پروین
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *