ایسرو اگر این سوخته را دست بدادی

ایسرو اگر این سوخته را دست بدادی
جانرا چو گلی در کف دست تو نهادی
گر بوی ترا یوسف مصری بشنیدی
سر بر زدی از خاکو بپای تو فتادی
حسن تو پسر گر شدی از روز ازل فاش
بی عشق کس از ما در ایام نزادی
گر عقد محبت دل ما با تو نبستی
چشم تو در فتنه برویم نگشادی
در گلشن فردوی که کوثر دهدش آب
هرگز ز تو خوشتر ندمد نخل مرادی
بر خاک نهادم به ادب پیش سگت روی
در روی زمین نیست چو من خاک نهادی
اهلی است غلام تو و هیچش نکنی یاد
بدبخت غلامی که نیرزید به یادی
اهلی شیرازی
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *