عاشقم بر آن بت و دل خون که از اندیشه است

عاشقم بر آن بت و دل خون که از اندیشه است
کز پس هفتاد سالم بت‌پرستی پیشه است
از دل پرخون مستان ای پری غافل مشو
کاین حریفان را به جای باده خون در شیشه است
دوستان، مهر چنین سروی ز دل چون برکنم
کاین نهال فتنه را در جان من صد ریشه است
ساز عشق از خسرو آمد سوز عشق از کوهکن
کوهکن را نغمه عشرت صدای تیشه است
از تو ما را کی بود اندیشه بوس و کنار
فکر پابوس تو ما را غایت اندیشه است
کی رقیب سگ‌صفت جا در سر کویش کند
او چه سگ باشد که اهلی شیر این سربیشه است
اهلی شیرازی
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *