آمد آن رگ زن مسیح پرست

آمد آن رگ زن مسیح پرست
شست الماسگون گرفته بدست
کرسی افکند و برنشست برو
بازوی خواجه عمید ببست
شست چون دید گفت عز و علا
اینچنین دست را نشاید خست
سر فرو برد و بوسه ای بربود
وز سمن شاخ ارغوان برجست
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *