کنار هم غزل خوردیم و با خودکار رقصیدیم

کنار هم غزل خوردیم و با خودکار رقصیدیم
هوا رفتیم و مثل ابر در شلوار رقصیدیم

هوابد بود…روی چشم هامان دود پاشیدند
هوا تاریک شد، درآتش سیگار رقصیدیم

به ما گفتند:ممنوع است، ممنوع است، ممنوع است
به ما گفتند ممنوع است، با اصرار رقصیدیم

زمین خوردیم و روی خاک، صدها برگ عقب رفتیم
زمین خوردیم و در تاریخ، صدها بار رقصیدیم

فعولن فع…تتن تن… فاعلاتن… تن تکان دادیم
شنا کردیم و دراین بحر ناهموار رقصیدیم

دوباره چشم های لطفعلی خان را درآوردیم
ته فنجان، میان قهوه ی قاجار رقصیدیم

غذا خوردیم و با محمود افغان آشتی کردیم
به حکم باد، روی پرچم افشار رقصیدیم

تکان خوردیم در نت های قرمز رنگ یاسایی
مغول خندید، روی دامن اترار رقصیدیم

بخارا شعله می شد ،خون نیشابور نی میزد
عقب رفتیم و روی نیزه ی تاتار رقصیدیم

عقب رفتیم :ما را قرمطی خواندند، افتادیم
خلیفه سکه می انداخت، در دربار رقصیدیم

خلیفه دست می زد…ما عجم بودیم،کم بودیم
کنار دجله روی خنجر مختار رقصیدیم

عقب رفتیم :اسکندر میان صور، دف میزد
عقب رفتیم و بین آتش و دیوار رقصیدیم

به ما گفتند :مفعولن! به ما گفتند:مفعولن
و ما هربار افتادیم… ماهربار رقصیدیم

.
جلو رفتیم، تن هامان میان تنگ جا می شد
پریدیم و نوک منقار ماهیخوار رقصیدیم

میان خون و گل ما را شبیه گربه رقصاندند
هوا کم بود…درحلقوم بوتیمار رقصیدیم

مترسک های غمگینی شدیم و در کنار هم
برای شادی چشمان گندم زار رقصیدیم

برای شادمانی فلان سلطان غزل خواندیم
برای میهمانی فلان سردار رقصیدیم

طناب سربه داران را تکان دادیم با لبخند
کلاغانی شدیم و روی چوب دار رقصیدیم…
.

حامد ابراهيم پور

پ.ن 1- ابرشلوارپوش :ولادمیرمایاکوفسکی

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *