‍ عشق یک اشتباه بود؛ ولی

‍ عشق یک اشتباه بود؛ ولی
من به این اشتباه خوش بودم
کرده‌اند از بهشت بیرونم
چون به طعم گناه خوش بودم
به سفیدی بخت تو انگار
موی من هم سفید خواهد شد
برف‌ها ریخته به روی سرم
چون به بخت سیاه خوش بودم
بر لب چاهم آمدی یک‌روز
خواستی تا عزیز تو باشم
به پشیزی فروختی من را
من که در قعر چاه خوش بودم
من به مردی که زند‌ه‌گی مرا
با خودش برد سوی ویرانی
من به مردی که زنده‌گی مرا
کرده تلخ وتباه خوش بودم
از خدای هزار رنگی تو
من به عشقم پناه آوردم
عشق یک اشتباه بود؛ ولی
من به این اشتباه خوش بودم

تمنا توانگر

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *