ای‌روزگار تلخ فروخورده در لجن!

ای‌روزگار تلخ فروخورده در لجن!
زندان پایدار من آبی‌ست
می‌ترسم از حقیقت بی‌پرده‌‌ات که آه!
آن آسمان روشن و صاف تو آبی است!
آبی که رنگ رنگ پر و بال و پر زدن
آبی که رنگ وسعت و بی‌پهنه بودن است
اکنون عجین برقع زندان‌نمای من
اکنون خوراک پرده‌ی بی‌انتهای تو
خورشیدوار مانده دوتا تارِ گیسوان
بر فرق آسمان
ای آبی بزرگ!
تو قاتل خورشید‌هاستی!
تو رنگ جامه‌های بلندی!
تو رنگ پرده‌های اسارت
تو رنگ برقعِ آبی
آبیِ بی‌نفس شده‌‌ی بی‌‌هواستی!
تمنا توانگر
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *