لبخند بزن تازه کنی بغض (بنان) را

لبخند بزن تازه کنی بغض (بنان) را
بخرام برآشفته کنی (فرشچیان) را
تلفیق سپیدو غــزل و پست مدرنی
انگشت به لب کرده لبت منتقدان را
معراج من این بس که دراین کوچه ی بن بست
یک جرعه تنفس بکنم چادرتان را
دلتنگی حزن آور یک کهنه سه تارم
برگیرو برآشوب وبزن “جامه دران” را
ای کاش در این دهکده ی پیربسوزند
هرچه سفرو کوله و راه و چمدان را
شاید تو بیایی و لبت شربت گیلاس
پایان بدهد این تب و تاب این هذیان را
عاروس غزل های منی بی برو برگرد
نگذارکسی بوببرد این جریان را
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *