دربارۀ ملک اتسز

شاها ، خدایگانا ، آنی که لحظه ای
از بیم خنجر تو نیارد غنود چرخ

در روزگار دولت تو همچو ماتمی
پوشد ز هیبت تو لباس کبود چرخ

تا رفت جز براه وفاقت نرفت ماه
تا بود جز بحکم مرادت نبود چرخ

از روی فخر گوهر اکلیل خویش ساخت
هر نکته کان ز لفظ شریفت شنود چرخ

شاها چو دست حشمت تو برسرم ببرد دهر
در زیر پای قهر تنم را بسود چرخ

هر چان طراوتست ز حالم ببرد دهر
هر چان حلاوتست ز عیشم ربود چرخ

بی حسن اصطناع تو و لطف جود تو
عیشم بکاست عالم و رنجم فزرود چرخ

به زین بمن نگر ، که اگر حالتی بود
والله ! که مثل من بخواهد نمود چرخ

رشیدالدین وطواط

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *