ای براهت باز چشم انتظار ایینه را

ای براهت باز چشم انتظار ایینه را
جلوه یی فرما که رفت ازدست کار ایینه
حال دل چونست یارب درخم چوگان او
روز روشن گشته از زلف تو تار ایینه را
سنگ هم از جلوه رنگین او محروم نیست
زا خط عارض به دل جوشد بهار ایینه را
خاطرروشن ضمیران از هوس پختن تهیست
زنگ کی گیرد به دل هرگز قرار ایینه را
برده ام من حسرت روی دلارایی به خاک
کیست سازدبر سرم سنگ مزار ایینه را
خاک نومیدی بفرقم ریخت بسمل سعی وصل
کردم از صیقل زدن اخرغبار ایینه را
محمد انور بسمل
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *