بیهوده شد به مقصد موهوم آب دل

بیهوده شد به مقصد موهوم آب دل
تا کی کنیم بسته به نقش سراب دل
دل ساخته است غرقۀ گرداب حیرتم
ای کاشکی نداشتمی چون حباب دل
هرجا که دید لاله رخی گشت بیخودش
داد از گداز خویش مدامم شراب دل
قدر وصال هیچ ندانست و می سزد
در آتش فراق تو گردد کباب دل
ذوقی کنون ز لطف نکویان نمی برد
از بسکه خو گرفته بناز و عتاب دل
بی معرفت به رمز حقیقت نمی رسد
خواند گر از علوم هزاران کتاب دل
(بیتاب) وار در پی وصل پری رخان
بسیار سعی کرد و نشد کامیاب دل

صوفی عبدالحق بیتاب

Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *