تیر دعا

تیر دعا
مرغ دعا که از قفس سینه سر کشید
از تنگنای حنجره تا اوج پر کشید
در کهکشان عشق و ارادت ستاره شد
چون در نهان تیره‌ی دل خط بر کشید
دستی رسید از پس ابر سیاه بخت
انگار از آستین عبایش قمر کشید
اشک از نگاه خجلت «فریاد» می‌چکید
وقتی که فیض مهر خدایش به بر کشید
مردی به صد گناه، دوباره به صد امید
با شوق و ترس، سوی تو رخت سفر کشید
یارب خجالتم به حضور تو آمدم
این بی نوا که بار گنه بیشتر کشید
ناگه به گوش قلب شنیدم که مژده داد :
آخر نهال سبز امیدت ثمر کشید
تیر دعا ز قوس تضرع به سمت غیب
از شام سرنوشت به سمت سحر کشید
محمد خردمند
Share:

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *