«ذالکِ » چشم های تو دارد «کتا ب »ها
«لاریب فیه »؛ پاک تر از شیش ههاستی
ترسم که بشکند به گلوی تو آب ها
پُل ها شکست هاند میان من و تو؛ هی-
زانو زدند پیش نگاهت حباب ها
جبرییل بی حجاب پیامت به عرش برد
از روی ماهتاب بدر شد نقاب ها
***
در تاک های پیرهنت مست می شوم
سوگند می برند به نامت شراب ها